من همسرم از اولشم رفیق باز نبود اصلا و منم همون روز اول گفتم ک بدم میاد و از وقتی روز اولی ک با همیم حتی تا سر کوچه هم با کسی جز من و بچه هام نرفته، هرجا رفتیم با هم بوده و فقط مراودات محدود ب سرکارش میشه
یه روز در ماه
هیچ وقت چند وقت پیش میخواست بره شب بمونه با دوستاش تو کوه گفتم لری دیگه منو نمیبینی البته اینطور نیست که اذیتش کنم از اون مرده اصلا خوشم نیومد همش از بدی زنش میگه منم ترسیدم گفتم رو مغز شوهرم کار نکنه
اصلا نمی ره در حد پیام دادن توی تل با دوستانش در ارتباط
شوهر من کارش تا ساعت ۳ میاد خونه میخوابه بعدش دلش میخواد بده پیش دوستاش
زیاد بود خیلی دعوامون میشد الان کمتر شده
خب دوستاشو طول روز میبینه یجوریه که باهاشون ارتباط کاری هم داره
ولی اینکه برن دورهمی یا کافه و اینا نه..اصلا اهلش نیست..من محدودش نکردم خودش از اول دنبال این مسائل نبود
من شوهرم يكي از دوستاش ورزشكار معروفيه
٢سالِ همو نديدن چند شب پيش بحثش شد گفتم خو برو ببينش گف اخه برم بايد شب بمونم اونجا
گفتم چطور تو هميشه ميگفتي من شبا بيرون از خونه نميموندم الان ب من رسيد شب ميخايي بيرون بموني؟
شوهرمن قبلا رفيق باز تيييير بود تو نامزدي هم زياد دعوامون ميشد سراين موضوع
ولي از برادرشوهر من بدتر هييييچ كس نبود بچه ش ك ب دنيا اومد اصلا ي ادم ديگه شده ك منم باورم نميشه
شوهر من از همون اول گفت خونواده ما بعد ازدواجشون می چسبن به زنشون..خخخخ منم بعد ازدواج دیگه با دوستامون بیرون اینا نمیریم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
