۲۳ سالمه،، چهار ماهه ازدواج کردم اومدم سر خونه زندگیم.. قبلش یکسال نامزد بودم.. بچه ندارم حامله هم نیستم..
شوهرم قبلا یبار تو عقد جداشده ..
روزی که اومد خواستگاریم فقط علت طلاقش واسم مهم بود که با پرسو جو فهمیدم دختره گفته خیلی وابسته به خانواده شه منم تو نامزدی سعی کردم ببینم واقعیت داره این موضوع یا نه چون شهرامون دور از هم و رفت امد بعلت موقعیت شعلی واسه دو تامون سخت بود بیشتر تلفنی در تماس بودیم شاید سرجمع ۶ یا ۷ بار تونستیم تو نامزدی و عقد همو ببینیم در نتیجه نتونستم اونطور باید بشناسمش البته الان متوجه این موضوع شدم مثه همه دخترا اولش سرم گرم بود ،، شوهرم مرد خوبیه ولی بیش از حد به حانواده ش وابسته س تلاش کردم با صحبت درستش کنم ولی موقتیه بعد یه مدت روز از نو روزی از نو .. تازگیا افسرده شده سعی کردم حالشو خوب کنم ولی میگه میخوام تنها باشم دلسردم کرده به این زندگی بچه ها وقتشو ندارم کامل بنویسم ولی یه دلگرمی میخوام ازتون طلاق بگیرم ؟؟ خانواده م همجوره حمایتم میکنن..
خسته شدم از این وضع زندگی من دختر شادی بودم تو دانشگاه همه منو به خنده هام میشناختن از وقتی ازدواج کردم از ته دلم نخندیدم چیکار کنم خدا ..
اگه طلاق بگیرم میتونم کنار بیام باهاش؟؟ دختر قوی هستم ولی این مورد فرق داره نمیدونم... راهنماییم کنید اگه تجربه دارید..