واقعا سخته این جور زندگی کردن
من کاملا با جون و دل درکت میکنم
همیشه هم مثل شما گفتم من بدم بااینکه اون هم کم وکاستی های زیادی داشته اما به زبونم نمیاد بگم فقط بدی از اونه
عزیزم من هم 19ساله دارم با کسی زندگی میکنم که انتخاب خانواده م بود
اما من خودمو خیلی قوی نگه داشتم و برای زندگیم و سرو سامون دادنش خییییلی تلاش کردم اما الان بعد اینهمه سال فهمیدم قدر منو نمیدونه
ادم پاکیه و سالم اما یه زن علاوه بر اینها یه همدم میخواد...یه دلسوز میخواد...یکی که تو بیماری و ناراحتی درکش کنه...یکی که نیازهاشو بفهمه مخصوصا برای زنی که پابهاش برای جون گرفتن زندگیش کار کرده بدون چشم داشت اماااا......
یه سال افسرده بودم...دایم گریه...دایم ناراحتی...اما نمیزاشتم بقیه بفهمن چمه...الان فهمیدم چاره ای جز اینکه خودمو بچه هامو دوست داشته باشم و زندگی کنم ندارم
فهمیدم اگه ناراحت باشم با ناراحتی میگذره و اگه خوشحال باشم به خوشی رد میشه
بچه ها که گناهی ندارن...بهتره تو هم نظرت رو عوض کنی...اگه تصمیم بگیری خودت رو دوست داشته باشی دیگه به خودت اجازه نمیدی از کسی بدت بیاد...
مادامی که کنار همسرت هستی باهاش خوب باش...بابچه هات بخند...ورزش کن...برای خودت به خودت برس نه برای دیگران...سعی کن همیشه سالم و زیبا باشی
اگه برای شوهرت نمیتونی زن خوبی باشی لااقل برای بچه هات مادر خوبی باش