۶ساله بودم که جنگ ایران و عراق تمام شد
نقطه ی صفر مرزی..هر روز صدای موشک و هر روز اوردن شهید
از شهرمون فرار کردیم
خیلی ها موندن چون توان فرار نداشتن غافلگیر شدن
سربازان عراقی دختران کوچک وای خدا اشکم دراومد دختر ۹ساله رو تجاوز میکردن و ول مبکردن و میمیرد اون دختر خرد سال
هنوز تنم میلرزه هنوز صدلی هیلیکوپتر میشنونم میرم سال۶۷
شماها چی میدونید از جنگ چی میفهمید
سرلاران دلیر ایران که از تشنگی میمردن..چه بسیاری از سرلازان ایرانی سربازان هم وزن رو لو میدادن خیانت میکردن
نمبخوتم بیشتر بگم ...خیلی خاطره دارمخیلی
دختر همسایمون نامزد کرد شوهرش رو عراق اسیر کرد
دخترک بعد از ۵سال با برادر شوهرش ازدواج میکنه
بعد از ده سال شوهر برمیگرده و صحنه رو میبینه دیونه میشه دختر هم خودکشی میکنه
اینها تنها نمونه ی کوچک آثار جنگه
جنگ برا ما بدبختیه برا یه عده نعمت