دوستان من نمیدونم چرا شوهرم با برادرش صمیمی هست و حتی میره جایی دوس داره باشه من خیلی حساس شدم بش حسودیم میشه هرچی میگم ارتباططو کم کن نمیکنه میگه داداشمه چجور ولش میکنم البته تو عقدیم هربار گوشیشو نگاه میکنم هزارن بار هر روز بش زنگ زده مثلا امشب شب نشینی رفتیم خونه خواهر شوهرم نیم ساعت نشستیم زنگ زد گفت میای اینجا بخدا داشتم سکته میکردم. بعد اون رو دوستم حساسه من کمش نکردم نزدیک بود دعوایی راه بیوفته حالا من ک حساسم رو داداشش ولش نمیکنه اینم بگم خدایی برادرش همه کار براش انجام میده اصلا کم نمیزاره براش خیلی مهربونو فداکاره خیلی برا شوهرم کار انجام داده و کمکش کرده ۴ سال از شوهرم کوچیکتره....حالا توروخدا یه راهی بزارید جلو پام ک حساسیتم کم شه....دعا اگه هست انجام بدم چکار کنم. چون هر روز اخلاقم بد میشه غصه میخورم از این بابت فقط رو داداشش حساسم ن بقیه
ما هیچ ، ما نگاه ...
اگه فهمیدی به منم بگو
دعا کن
همچین دعایی نیست خدا که برا به هم.خوردن رابطه دعانمیده
برو مشاور
وای تو دیگه خیلی عجیبی ما حساسیم رو خانوادش برا اینه ک فقط بره پول میخوانش و همش دردسرن تو ک میگی هواشو هم داره
فقط فتنه جنگ بندازی بینشون
بیکاری خوبه داداشش هست دختر نیست.تازه بدردتونم میخوره از لحاظ کمک
شوهره من با سرپرستش اینجوریه دوسه سال ازش کوچیکتره صدبار باهم دعوا کردیم بخاطرش
به این فکر کن اگر خدای نکرده همسرت دچار مشکلی بشه همین برادر ، اولین نفره که میاد کمکش.
اگر محبت همسرت یکطرفه بود اونوقت میشد بهت حق داد.
نگفته که دعا برا به هم خوردن رابطه گفته برای بیخیال شدن خودش نسبت به اونا
ما خانما کمی حساسیم. باید یه ذره رو خودمون کار کنیم.
دفعه بعد که این اتفاق افتاد به جای ناراحت شدن، چندین بار به خودت بگو چه عالی که انقدر هوای همو دارن، چقدر خوبه که همو دوست دارن.
باور کن کم کم آروم میشی.
