گفته بودم اگ برگردی دوباره
زنگ میزنم دوسه تا پیتزا بیاره
اومدی اما دیدی پیتزاها سرده
گفتی اون روزها دیگه برنمیگرده😭
تاتوانی در جهان یکرنگ باش،،قالی ازصدرنگ بودن زیرپا افتاده است
شنیدم بوی او...
مستانه رفتم سوی او...
تا چون غبار کوی او، در کوی دل منزل کند.
رهی معیری
ببخشید اسی من عشق شعر دارم...
کوه با نخستین سنگ ها اغاز میشود و انسان با نخستین درد
در من زندانی ستمگریست ک ب اواز زنجیرهایش خو نمیکرد
من با نخستین نگاه تو اغاز شدم
شاملو
اتل متل توتوله
گاو حسن چجوره
بي تو مهتاب شبي باز از ان كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم
شدم ان ديوانه كه بودم
يادش بخير..
ما نامزد بوديم از هم ٦٠٠ كيلومتر دور بوديم
شوهرم وقتي از خيابونايي ك باهم قدم زديم رد ميشد زنگ ميزد و اين شعرو زمزمه ميكرد انقدر خونده بود ك منم حفظ شدم و باهاش ميخوندم
يه شعر ديگه هم هس زياد ميخونه..
گل در بر و مي در كف معشوق به كام است سلطان جهانم به چنين روز غلام است..
