از الان دلم میسوزه برا بچه هام ک بابا بزرگ ندارن
باهاشون بازی کنه
الهی عزیزم درک میکنم همه یه سری دغدغه ها دارن هنر انسانها به فراموش کردنه به ارامش داشتنه امیدوارم که همه چیز درست بشه و شب راحت بخوابی کاش ادما انقدر زندگی رو برای هم سخت نمیکردن تقصیر خودمونه همه چی بدی دنیا ماله خودمونه دنیا زیباس ما بدش کردیم
برای کودکیم برای هم بازی هام برای روزهایی که پدر بزرگم زنده بود و من خیلی عزیز دردونه اش بودم :(
برای روزهایی که خوابگاه بودم
برای اولین بار که عاشق شدم
غصه نخور منم با تو همدردم. انقدر دوست داشتم بابام بچمو بغل کنه مثل همه باباها. انقدر بابام ناز نوه هامونو میکشید. ساعت دو میرفت براشون کل شهر رو میگشت ی بستنی بخره. دلم برا دوران دانشجویی تنک شده دلم برا خودم تنگ شده جقدر من داغونم بچه ها.... گریم گرفتش
اره ولی شانس نداشتم دست ب هرکاری زدم ورشکست شدم الان یکماه وقت دارم برای تسویه حساب باردارم هستم خیلی حال دلم بده همش استرس دارم شوهرمم میبینم بدبختی میکشه و ۷ صبح میره ۱ شب میاد مجبورم تو خودم‌بریزم فقط ک نکنه ناراحت بشه و از ناراحتی سکته نکنه هرچی باشه مرد😔 دعا کنین واسم مشکلم حل بشه
چرا دل من برای هیچی تنگ نیست هی فکر میکنم کدوم بخش از زندگیم لذت بخش بوده پیدا نمیکنم 😞
عزیزم منم خیلی نبود بابام اذیتم میکنه
مخصوصا اینکه شوهرمو و برداشوهرم هر کدوم ی حرفی زدن که خیلی دلم سوخته و واگذارشون کردم بخدا
برادرشوهرم گفت تو بابانداشتی برات بخره
شوهرمم گفت تو بابا بالاسرت نبود
.....
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
5 ثانیه پیش
9 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
