ببخشید من وقتی میرم خونه مادرشوهرم اینا بچمو میبرن تو اتاقی که من نباشم باهاش بازی میکنن. یعنی شده منم رفتم تو اون اتاق جاشونو باز عوض میکنن. من باید تنها تو حال بشینم اونا بچمو ببرن. بنظرتون چیکار کنم اصلا منظور کارشونو نمیفهمم
کارشون عجیب هست شاید میخوان بهت بفهمونن ک اگه ب بچه محبت میکنن بخاطر خودش هست نه شما
با این موافقم. میتونه این باشه. میدونی اصلا اونجا میرم آرامش ندارم. یه دقیقه بچمو پیگیرم شیر بدم فوری از بغلم درش میارن.همش توقع دارن ببریمش اونجا. همش میگن کی دیگه شیر نمیخوره و اینا که خودش تنها بره اونجا. ولی من اصلا اینطوری دوست ندارم
واقعا برام سواله چرا عروسا همشون با خانواده شوهرشون بد هستن؟؟؟ حالا خوبه برادر خودتونم زن بگیره بعد ...
من خیلی احترامشون رو دارم. ولی نمیدونم این چطور کاریه آخه. ماهم نوه داریم. جلو چشم مامان و باباش باهاش بازی میکنیم کلیم کیف میکنه. بچه کوچیک تا زمانی که کنار پدر و مادر باشه راحتتره
باز دلت خوشه که بچتو دوست دارن من چی بگم که بچمو هیچ دوست ندارن یه وقتایی تو چشم پسر 3سالم نگاه می ...
مادرشوهر من میخواد بچم بهش وابسته شه و بدون من اونجا بمونه. از اولم حرفش اینه. آخه شوهرم فوق العاده وابسته بار اومده. و برا بچمم همینو میخوان. به بچم میگه وای چرا چشم غره مامانت میری.🙄
خیلی دلم میخواد ولی آخه همیشه. شوهرمم بهشون میگه ولی گوش شنوایی نیست. انقد حالم بد میشه
خیلی راحت میتونید بچه رو بکشونید کنار خودتون به بهونه شیر غذا مریضی هزار تا راه هست شاید از محبت زیاده ولی اینکه تا شما میرید پیششون پامیشن میرن جای دیگه فکر ادمو مشغول میکنه،باید یه جوری دلیلشو پیدا کنید بعدم اصلا خجالت نکشید یه جوری بهشون بگید که بچه ام باید جلوی چشمم باشه