چندروز پيش رفتم چكاب ديدم كيست دارم. دكتر دارو داد گفت اگر خوب نشي بايد عمل كني. شوهرم وقتي فهميد قاطي كرد و گفت تو مريض داغوني و كلا بدو بيراه بهم گفت. الان دو شبه جدا ميخوابه. ديشبم تا ١١ خونه مامانش بود. كلا خيلي اذيتم ميكنه. دارم به طلاق فكر ميكنم. از طرفي نه پدر دارم نه مادر. فقط خواهر و برادرامم كه اونام ازدواج كردن. روم نميشه بهشون بگم. دوساله ازدواج كردم دارم ميسوزم و ميسازم. سركار ميرم شوهرم همه پولامو ميگيره نميذاره خرج كنم. همش ميگه جمع كنيم پولدار شيم. موندم چيكار كنم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
عزیزم حتما ناخوشی یا ناراحتی از محل کار یا کدورتی با کسی داشته یا...کیست تو بهونه ای شد که ناراحتیشو سر تو خالی کنه.. بالاخره آدم هرکاری میکنه مطمئن باش الان پشیمونه روش نمیشه عذربخوادتو گذشت کن مروروزمان همه چی رو حل میکنه..
منم داشتم خوب شدممم .عمل نمیخاد .تهرانی؟ ببین تو نی نی سایت خوندم خیلیا از کلم بروکلی نتیجه گرفتن هر روز اندازه یه مشت کلم بروکلی بپز بخور یه ماه بخور .و اینکه سیاه دانه و عسل بخوری .ولی بروکلییییی معجزه میکنه .تازه دکتر عالی بخای معرفی کنم تهران برو .ببخشیدا ولی خاک تو سر شوهرت
چقدر ساده ای تو پولاتو نده ب این جمع کن برا خودت دختر
وای ک چقد حرص خوردم
دفتر خاطرات 6 سال قبلمو پیدا کردم :) همش نوشتم کاش من و علی تا آخر عمر با هم بمونیم :| حالا نموندنمون هیچ :( چرا هر چی فکر میکنم یادم نمیاد علی کیه ؟ :/
طلاق انقدر الکی نیست از زندگی طرف خبر ندارین با به جمله از شرح حالش که اونم از ناراحتیش بوده چه زود حکم صادر میکنید راجع به زندگی مردم چه زود تصمیم میگیرین راحت زندگی ۲نفر رو خراب میکنید بیشتر باعث کدورت میشین و اینا همش اون دنیا جواب داره حواستون باشه
خداروشکر حالش خیلی خوب شده تمام موهاش ریخته بود حتی مژه هم نداشت انقد حالش بد بوده شوهرش میبردش دسشویی و حموم..الان خیلی بهتر شده با اینکه زیبایی قبلشو نداره ولی شوهرش همچنان عاشقشه...خدایا از این مردا نصیب همه بکن😁
استارتر پولاتو نده بهش .هیچکی از فرداش خبر نداره خواهر. باهاش هم سرسنگین باش.یعنی چی بخاطر ی مریضی ادا در بیاره اعصابم خرد شد.من از مجردیم ی بیماری داشتم که بخاطر میخواستم ازدواج نکنم وقتی همسرم به خواستگاری اومد به دکترم گفتم دکترم دستم و گرفت و گفت بهش نگو خودتو بدبخت نکن.ولی من گفتم و همسرمم قبول کرد واز اون روز تا حالا اصلا حتی راجع بهش حرف نزدیم.شاید این اتفاق برا شوهرت میفتاد اونوقت حالش چجوری میشد اگه توهم تنهاش میذاشتی
خدایا چنان کن سرانجام کار/توخشنود باشی و ما رستگار