وای وای اینو بگم براتون
من شوهرم مهندس ساختمون سازیه
یکی از کارگراش افغانیه اسمش احمده
شوهرم ی شب تب داشت ، افتضاح
خوابیده بودیم ، من تشنم شد رفتم آب بخورم
دیدم شوهرم وسط پذیرایی داره راه میره با چشم بسته
یهو گفت هوووو احمد برو طبقه بالا رو سرکشی کن منم الان میام
منم واقعا ترسیدم ، یهو جیغ زدم
بعد گفت هووو احمد چته؟
😐😐😐😐😐😐😐😐