ببین من تو عقدم.مادرشوهرم هر هفته یبار آبگوشت یا قرمه سبزی درست میکرد زنگ میزد من فلان درست کردم بیا خونمون
الان دیگه اصلا زنگ نمیزنه.من زنگ میزنم حالشو بپرسم نمیگه بیا اینجا
خونشونو دوست ندارم هربار خودش میگفت منم میرفتم.خیلیم خوب بودیم.اما الان دیگه نمیگه.من دو سه هفته یبار میرفتم خونشون
برم خونشوم یه غذای حاضری خودم باید پاشم درست کنم.منظورم واس غذاهه نیست منظورم واس اینه که انگار دیگه دوست نداره من برم اونجا
چیکار کنم ب نظرتون