دیشب گفتن فردا میاییم خونه تون ،من گفتم سر کارم ،گفتن باشه زنگ همسایه رو میزنیم ،میاییم خونه تون تا تو بیایی.من به دوستم گفتم این رو تو چت ،گفت از بس تو رو دادی ،رو بهشون نده
من هم گفتم اره از بس پر روئن😥😥
گفتم من شدم حمال اینا این وسط ،خودش چکار کرده برای من ،فقط انتظار داره
حالا همسرم ناراحته ازم بچه ها چکار کنم
حق داره یا نه
من خیلی دلم سوخت برای خودم ،احساس میکنم بر خلاف ادعا ش من اولویت اولش نیستم
الان کامنت ها رو میخونم جواب میدم
ریلکس و حق به جانب باش حالا. نمیخواد خیلی جوش بزنی که اونم دست پیش بگیره.
اصلا فحش نداده بودم فقط همین پرروئه و اینا
اگه بدونید چکار کرده بهم حق میدید
روزی که مادر شدم رو کوفتم کرد ،از ریکاوری اومدم بیرون به جای تبریک گفت بچه ت مشکل داره ،پرستار گفت چی میگی بهش چه مشکلی ،گفت خانم پرستار مگه ندیدی بچه دست و پاش شل بود ،در صورتی که بچه م خداروشکر سالم بود
هر مشکلی تو خونواده م باشه میشه نقطه ضعفم و سو استفاده میکنه و همش تو سرم میزنه در سال شاید ۴ بار برم و اون ماهی دو تا چهار بار اونم سرزده و بی دعوت
وقتی میاد هم همش ایراد میگیره
امشب از رفتار همسرم بیشتر ناراحت شدم.احساس میکنم دوستم نداره ،اگه داشت بخاطر بقیه اعصاب جفتمون رو خورد نمیکرد
امشب اصلا شام از گلوم پایین نرفت ،فردا هم با این که جمعه ست باید برم سر کار ولی اعصابم داغونه
