به آپارتمان ما مستاجر بودیم طبقه چهارم اسانسورم نداشت
غروب ها من عادت نداشتم برق راه پله رو روشن کنم
وقتی از پله ها میرفتم بالا همش یه سایه میدیدم
میترسیدم به کسی بگم مسخره ام کنه
تا بالاخره فهمیدم یکی از همسایه های طبقهچهارم مواد فروشه هر صدایی که میاد از ترس مامور بی سر وصدا میاد سرک میکشه در نتیجه سایه اش میفته توی پله ها