صبح ۵ پیام داده که راه افتادم دارم میام پیشت الان خبری ازش نیستت هر چی زنگمیزنم هر چی پیام میدم اصلا جواب نمیده تا حالا نشده بود که جواب بده خدایی نکرده یعنی طوریش شده ؟چیکار کنم برم بگردمش یا بشینم منتظر خبر باشم مامانم اینا هم مسافرت هستن خودمم تنهام نمیدونم از کی بپرسم ببینم چیکار کنم
یه دفعه شوهر منم همینجور شد رفته بود ماموریت بعد من ساعت سه صبح دیدم نیومده کل شهر خبردار کردم منظورم راهدار و بیمارستان و پلیس.نگو اقا خوابش برده یه گوسه تو جاده خوابیده من چقد گریه کردم.مردا بی خیالن.انشالا طوری نیست و دعا بخون
نامزدم تو راه بود ۵ بهم پیام داده بود که راه افتادم بیام پیشت
حتما اینترنتو بسته از گوشیش. رفتن تو کاملا اشتباهه و نگرانی برای ایشونم درست میکنی . پیام گذاشته برات حالا تاخیر داره باید صبر کنی بنظرم نرو با این شرح حالی که نوشتی از خودت. به چیزای بد فکر نکن و بمون خونه .گوشیتم در دسترس بذار. راهها شلوغند !
چقد نامفهوم گفتی ما از کجا بدونیم کی یو میگی ؟فک کرد یاز زندگیت همه چیز میدونیم
چ فرقی میکنه کی فک کن من فک کن باباش فک کن داداشش یه بنده خدا تو راهه نرسیده زندگینامه لازم نیس ک
تمامي دينم به دنياي فاني،شراره ي عشقي که شد زندگانی،به ياد ياري خوشا قطره اشکي،به سوز عشقي خوشا زندگاني،هميشه خدايا محبت دلها،به دلها بماند به سان دل ما،که ليلي و مجنون فسانه شود،حکايت ما جاودانه شود،تو اکنون ز عشقم گريزاني،غمم را ز چشمم نمي خواني،از اين غم چه حالم نمي دانی،پس از تو نمونم براي خدا،تو مرگ دلم را ببين و برو،چو طوفان سختي ز شاخه غم،گل هستي ام را بچين و برو،که هستم من آن تک درختي،که در پاي طوفان نشسته،همه شاخه هاي وجودش،زخشم طبيعت شکسته
مردا ساعت حالیشون نیست نگران نباش میاد برای منم ازاین مورداپیش اومده بعدش که اومده میبینم الکی اینقدر به خودم استرس دادم سرچیزای الکی مثلا خوابش می اومده میخواسته پنج دقیقه بخوابه دوسه ساعت خوابیده بود ازش هم میپرسیدم ادم دیرمیرسه یه ربع نهایت نیم ساعت نه دوسه ساعت میگه چیکارکنم دست خودم نیست که خوابم گرفته منم تواون ساعت ها بدترین فکرابه سرم میزد نصف جون میشدم انشالله که چیزمهمی نیست به سلامتی وبه زودی میرسن
خنده داره که باید برای دکترووکیل شدن آموزش ببینی ولی برای پدرو مادرشدن نه !هرهالویی میتواند پدرومادربشه حتی لازم نیست تویه سمینار یه روزه شرکت کنه...