2777
2789
عنوان

بارداری با بچه 18ماهه

| مشاهده متن کامل بحث + 779 بازدید | 24 پست

بالاخره کاریه که شده به خودت تلقین نکن سخته و اینا خدا رو شکر کمک داری 

دوست من بچه ی سه ماهه داشت باردار شده بود ینی درست یه سال بچه ها باهم تفاوت داشتن یکم سخت بود براش ولی در عوض باهم بزرگ شدن 

خداجونم یه چیزی ازت می خوام نه نگی ها ،میشه من دیر بمیرم ؟! اخه نمی خوام بچه ام هم مثل خودم بی مادر بزرگ بشه ،تو که بی مادری نکشیدی ببینی چه دردیه 😔😔

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

عزیزم الان چیکار میکنی میشه از رابطه ی بچه هات بگی و اذیتایی که خودت کشیدی

الان دخترم دوسالو شش ماهشه پسرمم نه ماهه....اوایل خیلی سخت بود چون دخترم حسودی میکرد حقم داشت ۱۴ماهگی از شیر گرفتمش...ولی بعد دوسه ماه خیلی بهتر میشد الان جوریه که وقتی از خواب بیدار میشه اول میره سراغ داداشش...خیلی همدیگر و دوس دارن.....خیلی سختی داره میدونم ولی خدا صبرشو میده....الان که کیف میکنم میبینمشون...

خوشگل بودن خیلی خوبه ولی خوب بودن از اون خوشگل تره❤❤❤

سلام عزیزم منم دوقلوپسر دارم وقتی ۲۶ماهشون بود فهمیدم دوباره باردارم الان توهفته۳۵ام منتظریم فعلا بعدش میام از سختیاش میگم دوقلوهای من نارس بودن ۳۲هفته دنیااومدن تا یکم حرف بفهمن خیلی سخت بود ولی گذشت شکرخدا 

الان دخترم دوسالو شش ماهشه پسرمم نه ماهه....اوایل خیلی سخت بود چون دخترم حسودی میکرد حقم داشت ۱۴ماهگ ...

مرسی عزیزم...خدا حفظشون کنه

فکر میکردم یه روزی دنیا رو تکون میدم حداقل رییس تشکیلاتی مثل مایکروسافت میشم سالها درس خوندم کتابای سیصد صفحه ای برنامه نویسی و ریاضی مهندسی و...مدرک گرفتم گفتن بیا برو تو مهد کودک بچه ها رو ببر جیش کنن ماهی ۳۰۰ تومن بگیر...

به سلامتی مبارک باشه.من دخترم ۵ ماهش بود که باردار شدم خیلی خیلی ناراحت شدم و کلا شوکه شدم.همسرم خوشحال بود میگفت اششکالی نداره با هم بزرگ میشن ما که دو تا بچه میخواییم ولی من نه.میگفتم من تازه زایمان کردم بچه کوچیکه دوباره حامله شدن.تنهایی دور از پدر و مادرم .خیلی سخت بود.تصمیم به سقط گرفتم .کلی چیز میز گیاهی خوردم کلی بالا پایین پریدم کلی کار کردم.اخر سرم رفتم دکتر که سقط کنم دارو خریدیم ده تا قرص استفاده کردم ولی دریغ از یه قطره خون.رفتیم سونو گفت قلبش میزنه سالمه .همسرم گفت اینا همش کار خدا یا این همه کاری که تو کردی سقط نشد دیگه من هیچ کاری نمیکنم خودت میدونی.منم دیگه پشیمون شده بودم ولی باز کلی ترس تو وجودم بود.خلاصه سال سختی بود مجبور شدم دخترم رو تو یک سالگی از  شیر بگیرم.از هفته بیست به بعد هر هفته امپول میزدم واسه جلوگیری از سقط.استراحت نسبی داشتم چون طول سرویکسم پایین بود.پدرششوهرم مریض بود هر هفته اخر هفته از تهران میرفتیم کرج شوهرم ازش مراقبت میکرد.هر هفته بیمارستان میرفت من اخر هفته ها اکثرا تنها بودم .پدرشوهرم پنج روز قبل به دنیا اومدن دخترم فوت کرد.خیلی سخت بود یه بچه کوجیک یه نوزاد.مامانم چهل روز اومد پیشم موند ولی بعدش دیگه خودم تنها بودم.اوایلش سخته ادم خستش گیج میزنه.تا قلق کار بیاد دستت ولی همسرت کمکت باشه یا خانوادت پیشت باشن خوب میشه.من همسرم کمک مییده بهم خودمم خیلی زبر و زرنگم تونستم از پسشون بربیام.خیلی بی خوابی و سختی داره ولی الان شکر خدا راضیم با هم بزرگ میشن با همدیگه بازی میکنن .هیچ کدوم تنها نیستن.جفتشون هم دخترن خوبه.سختی هاش یکی دو سال اول.الان دخترم دی ماه یک ساله میشه بزرگه هم دو سالشه.ا.ه به گدشته برمیگشتم هیچ وقت دنبال سقط نمیرفتم.انقد هم شیرین عاشقشم .خدا رو شکر که صحیح و سالم به دنیا اومد.شما هم نگران نباشش باز خوبه یچه شما بزرگتره تا بچه دوم به دنیا بیاد دو سالش  رد کرده.سختی داره ها ولی یه باره راحت میشی بعدش.

هر چی آرزوی خوبه مال تو ...
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز