ماهم تو عقد بودیم
شهرامون فرق میکرد
شوهرم میومد تو هال میخوابید
بابامم نمیزاشت من برم خونه مادرشوهرم چن روز بمونم
در نهایت یه بار که شوهرم اومد بابام سفر بود
مامانم خواهرمو گرفت برد اتاق خودش
گفت برین حالشو ببرین
تا اخراش دیگه سر اجاره و خرید وسایل بابام گذاشت چن روز بیام پیش شوهرم
اونم دیگه شوهرم خودش مستقیم از بابام خواست
وگرنه بابام میگفت هرچی میخواد بخره عکسشو بفرسته
ببین خوشت میاد یانه
تو نرو اونجا بمون