2777
2789
عنوان

با نامزدم برم بیرون

| مشاهده متن کامل بحث + 1150 بازدید | 40 پست
دقیقا این سوال منم بو توعقد مامانم همش میگفت بابا محرمن ولشون کن ولی بابام دوست نداشت به احترامش ماه ...

البته بضی مواقع ب نفع دختر میشه این سخت گیریا

ولی در کل خیلی ضایس ک باباهه یا مامانه تذکر بدن

قشنگ رک دارن میگن نری بدیااااااا🤣🤣🤣🤣🤣

لطفا اگه مخابطم شما نیستی ریپلایم نکن. هرکی سرش تو کار خودش باشه

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خانواده منم حساس بودن اما وقتی دیگه محرمی چه اشکالی داره.ما صیغه بودیم میرفتیم بیرون خودمونم زود میو ...

افرین به مامانتون نه خوب ما سنیی هستیم  صیغه نداریم ولی توعقدم بعضی خانواده ها براشون عادیه ولی بعضی خانواده ها نه .منم مامانم مشکلی نداشت ولی بابام همون قبل عقدگفت دوست ندارم شبا برید بیرون هفته ای دوبار بیرون میرفتیم گاهی بهشون نمیگفتم چون زیادحساس شده بودن 

سویندم به سوری گلاله سوره هر وخت له لامی خم له من دوره
البته بضی مواقع ب نفع دختر میشه این سخت گیریا ولی در کل خیلی ضایس ک باباهه یا مامانه تذکر بدن قشنگ ...

اره بخدا حالا همسرمم میگفت آش نخورده دهن سوخته برمیگردیم چون بابام خیلی حساس بود همسرم بدتر طفلی ی بوس نداشت توعقد ب قول خودش فرصت نشد

سویندم به سوری گلاله سوره هر وخت له لامی خم له من دوره
البته بضی مواقع ب نفع دختر میشه این سخت گیریا ولی در کل خیلی ضایس ک باباهه یا مامانه تذکر بدن قشنگ ...

اره ولی خوب دوران عقده وشیطون بازیاش که مانداشتیم 

سویندم به سوری گلاله سوره هر وخت له لامی خم له من دوره
ن ما شیطون بازی نمیکنیم ازترس:|فوقش ی شام میخوریم 

من الان ۱۴ماهه عقدم یماه و نیم نامزد بودیم وای خاطره داشتیم الان به اون خاطره ها خوشیم  

لطفا برا شادی روح خواهرم و پدرم با دلهای پاکتون صلوات بفرستید خدا هیچگاه داغ عزیزی رو بهتون نشون نده    عمر گرون گذشت نفهمیدم بعضیهایی که روم میخندن صرفا دوستدارانم نیستن دشمنن با سلاح خنده

ماهم تو عقد بودیم 

شهرامون فرق میکرد

شوهرم میومد تو هال میخوابید  

بابامم نمیزاشت من برم خونه مادرشوهرم چن روز بمونم

در نهایت یه بار که شوهرم اومد بابام سفر بود

مامانم خواهرمو گرفت برد اتاق خودش

گفت برین حالشو ببرین  

تا اخراش دیگه سر اجاره و خرید وسایل بابام گذاشت چن روز بیام پیش شوهرم

اونم دیگه شوهرم خودش مستقیم از بابام خواست

وگرنه بابام میگفت هرچی میخواد بخره عکسشو بفرسته

ببین خوشت میاد یانه

تو نرو اونجا بمون  

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز