اولیو خودم میگم: ما خانوادگی قبلنا خیلی میرفتیم کوه نوردی و جنگل و اینا یه شب تصمیم گرفتیم شب تو جنگل بخوابیم تاریکم بود حسابی! دختردایی ماعم دستشوییش گرف منم با هد لامپ باهاش رفتم نور داشته باشه یه کنده پیدا کرد نشست منم رومو کردم اونور هد لامپو گذاشتم پشت سرم قشنگ ما تحت دختر داییم نورانی شده بود🙄😂 که یهو چشم خورد به دو تا جنگلبان که برگاشون ریخته بود از بس تاریک بود نفهمیده بودیم رسیدیم به جنگلبانی! دخترداییم چنان جیغی کشید که برگای منم ریخت! تا یه هفته فش ناموسی بود که بمن میداددد هعی...😂
ما درد خویش را به خدا هم نگفته ایمتا نشکنیم پیش کسی حرمت شما...🦋
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
دخترم تازه کلاس اولش رو تموم کرده بود یه بار تو خیابون که از جلو استانداری رد میشدیم ازش پرسیدم عزیزم رو اون تابلو چی نوشته خیلی شیک و مجلسی با صدای بلند گفت
اوستا نداری آذربایجانغربی.
به خدا اعتماد کن ، خدا راههایی دارد که تو را حیران خواهد کرد.