سلام تاپیکای قبلیمو بخونید کم وبیش درجریان مشکلات من باخانواده همسر قرار میگیریددیروز بعد ششماه قهرباخانواده شوهر فقط بامادرشوهر صحبت کردم و کلی دردودل و گریه و تیکه انداختن ب من باتعریف کردن از این جاری و اون جاری که البته دوتااز جاریهام بااونا تو یه ساختمون زندگی میکنن بهتون بگم که علنا توی حرفاش میگفت من از خانواده تو خوشم نمیاد بااینکه من فامیلشونم و اوناغریبه خلاصه سوالم اینه به شدت وقتی از اون جاریها تعریف میکنه یااز خواهرشوهرام تعریف میکنه اعتماد به نفس من میخابه نمیدونم چکار کنم درصورتی ک اغراق نباشه خانواده من از بقیه جاریهام ب خداقسم میخورم اوضاع مالی بهتر هم آبرومند تر هستن حالا سوالم اینه بعداز قهر دیگه خونشون نرفتیم ودیگه هم دلم سرده نمیخام برم مگر اینکه دلیل قانع کننده ای پیدابشه حالا راهنماییم کنین چطور چکار کنم که از من هم تعریف کنه ی چیز دیگه بگم اینکه ازلابلای حرفاش فهمیدم این چند ماه که من قهر بودم جاریهای عزیزم تاتونستن غیبت هایی رو ک من کردم از اینا بهشون گفتن حالا سوالم اینه ب نظر شما حالا که جاریها فهمیدن من بامتدرشوهر تلفنی حرف زدن چطور برخوردی میتونن داشته باشن احساس ترس میکنن یا نه جون مادرتون جواب بدین ک از فکر دارم روانی میشم
جاریا ک حسابی میترسن
..ب هووت اعتماد کن ولی جاری نه
بزار از بقیه تعریف کنه..
وقتی میخوای پشت طایفه شوهر غیبت کنی حرفات و بنویس روی کاغذ بعد کاغذی رو به نحوی نابود کن که حتی یه کلمه هم نمونه دیگه چه برسه که پیش جاری بشینی غیبت کنی از این به بعد برات عبرت بشه که پیش هیچچچچچچ کس غیبت کسی رو نکنی از قدیم گفتن رازت رو به خواهرت نگو چون خواهرت هم یه خواهری داره😉
اخه چرا پیش جاریات غیبتشونو میکنی سیاست داشته باش دختر ... به نظرم تو هم بی محلی کن هم به جاریات هم به مادر شوهرت
عزیزم ادم هیچ وقت نباید با خانواده شوهر دردودل کنه مخصوصا با جاری چون بالاخره دیر یا زود به گوش طرف مقابل میرسونن
بعدم الان اصن خودتو ناراحت و درگیر نکن اگه میلینی رابطه با اونا حالت رو بدتر میکنه و رو مخت هست نکن رابطه نداشته باش بخاطر رفتار و واکنش جاری هات تصمیم نگیر
بهم بگین الان حس جاریهام چیه ب نظر خودم تاالان تمام غیبتاشون رو کردن الان من ک دیگه اونارو آدم حساب نمیکنم نمیدونم چکار کنم چند وقتی ی بار ب متدرشوهرم بزنگم رابطم باهاش درچه حد باشه واقعا گیج شدم
نظر بدین میام چک میکنم
