چرا این همه بدگویی

قدیم ها عروس ها تو سری خور بودن چش چش میگفتن الان باید زرنگ باشن

زندگی من که خوبه چون ذهنم اسیر این مسائل نیست

اما یه نگاه به همین سایت بنداز ، عروس ها میگن کل خانواده شوهر دیو هستن و خانواده خودمون فرشته.

اکثرا از جاری ناراضی هستن که حسوده و..... خواهر شوهرها میگن عروسشون عفریته است و ....

خب بچه هایی که دارن توی این خانواده ها بزرگ میشن این رفتارها و حرف ها رو میبینن و میشنون و توی ذهنشون ثبت میشه و در آینده همین رفتارها رو توی زندگیشون خواهند داشت 

نه بابا خوبياي 4 ساله من جواب نميده فايده نداره ديوونن منم ديگه كاري باهاشون ندارم

حرف شما کاملا درست ولی وقتی در عین حال که آدم خوبیند عقدشون این که به عروس نباید رو داد و این عقیده می خوان به پسرشون هم بقبولند خب دل آدم می گیره محبتش کم میشه به مرور

گاهی خود رفتار طرف مقابل آدما دل سرد می کنه از محبت هر چند می گن وقتی محبت می کنی توقع جبران نداشته باش ولی وقتی اون محبت میشه وظیفه و  تو آدم بد ماجرا می مونی دلت می گیره و عصبی میشی و دقیقا به خاطر همین احترام بزرگتری که بهت یاد دادن سکوت می کنی و خودت داغون میشی😔

بیخودی نگه داشتن مادرشوهرارو متوقع کردن فکر میکنن کارشون درست بوده چیه زن حرص بخوره سکته کنه بمیره شوهرش چهل نشده زن بگیره 

امور زندگی تو دستم و همسرم طرفم و خانواده همسرم دوستم دارند ولی عقیده و فکرشون تغییر نمی کنه و خیلی جاها واقعا فقط من داغون کرده هر چند منم کاری از دستم بر نمی یاد جز صبر و تحمل و حرص خوردن شاید برای همین شدم عروس محبوب و ساده😅

تاثیر گذار بودم که هنوز هنوز حق به خودشون نمی دادن و این که هر بلائی و حرفی تا الان سرم اومده حقم بوده😑فقط دوستم دارند  ولی رو عقایدشون همچنان هستند😅آدما نمیشه تغییر داد منم فکر می کردم با محبت درست میشه ولی نشد ( می دونم حرفم شاید مسخره باشه دوستم دارند ولی در عین حال عقیده دارند نباید به عروس رو داد)

والا کلا کارشون بگم‌موجب تعجب و خنده میشه تا فهمیدم متاسفانه عقایدشون یه ذره قدیمی و ذهن بینانه است و البته به قول همسرم به پای اشتباهات یه نفر دیگه سوختم( جاریم) و البته شاید راه برای جاری آینده هموار کردم 😅کلا چی بگم گذشته که حداقل بر نمی گرده  برای آینده هم من که کارم والا همین سکوت و تحمل بقیه اش توکل بر خدا