سلام ،بچه ها موضوع اينه خانواده من با خالم قهرن
خالم ادميه كه بيشتر وقتا كارش رو با شلوغ بازي پيش ميبره و زماني كه من مجرد بودم اومدن خواستگاري و من ردشون كردم چون واقعا پسرخالم به درد زندگي نميخورد!!!بعد كه ازدواج كردم هيچ كدوم از مراسم ها رو نيومد و اين در حالي بود كه بايد مامانم خودش هم به شوهرش هم خودش جدا زنگ ميزد و دعوت ميكرد ولي نميومدن كلا و هربار مادربزرگم ميگفت شما باايد دعوت كنين ،الان هم هميشه خونه مادربزرگمه ،و من و مامانم بايد وقتي نيست بريم خونه اونا كه هميششششه هم هست ،اگه باشه اونجا همش ميخواد دعوا درست كنه و خب منم نميخوام جلو مادربزرگ و پدربزرگم بحثي پيش بياد چون سني ازشون گذشته و ناراحتي قلبي دارن
الان سه ماهه نديدمشون فقط به خاطر همين خالم هروقت به مامان ميگم بريم خونه مادربزرگ ميگه خالت اونجاست