ندیااااااااا خطرناکه
من صبح ساعت ۱۰ اینطورا بود دیدم دوباره تب کزد بچم(ساعت ۵ صبم تب کرده بود) دیگه بلند شدم سه سوت اماده شدم وسایل بردم حتی برای خودم! یه عالمه لباس برای نینیم!!
هر چی لازم داشت..
میدونستم بستری میکنن تا بحال بستری نشده بودا تجربه هم نداشتم
دکتر گفت آزمایش بده بردم ازمایش ازش گرفتن
متوجه شدن عفونت داره
شوهرم زنگ زد گفت چیزی لازم نداری دارم میام خونه
گفتم بیا بیمارستان
غر زد بچه رو چرا اوردی تیکه تیکه اش میکنن!!!
گفتم صبح تا شب ۱۰ بار تب میکنه شما کجایی ! (هرچند انصافا. کمک حالم هست)
خلاصه اصلا اهمیت ندادم صحبتم نکردم باهاش به اون صورت
بعد از ۵ روز ترخیص شد
الان بچه من شبا مثل فرشته ها آروم و راحت میخوابه چون حالش خوب خوب شده
همسرمم میگه خداخیرت بده من نمیدونستم مریضه (عاخه فقط تب میکرد وگرنه ظاهرش خوب بود میخندید بازی میکرد شیر میخورد و ...) میگه دستت درد نکنه به دادش رسیدی
خلدصه مادر باید مراقب بچه اش باشه