دو ديقه خسته و كوفته از سر كار اومدم ببينمش تا منو ديده ميگه اااا فلانى خوب شد اومدى حواست به اين غذا باشه من برم يه كارى دارم برگردم خب من اومدم خودشو ببينم نه كه نگهبان خونه شم منم گفتم باشه سرم رفت تو گوشى حواسم پرت شد اومد كلى غر زد كه غذا رو عمدا سوزوندى!! ميگم چرا بايد عمدا بسوزونم خب حواسم پرت شد، خيلى از دستش ناراحتم قهر كردم زدم بيرون تا اطلاع ثانوى هم نميرم ببينمش😒 مادرشوهرمم بود همچين نميكرد چرا من بايد عمدا غذا رو بسوزم اخه
چی بود غذاش
ولش کن مادره و غرغراش
خخخخخ
خب باید حواست میبود دیگه
اوخی
مامان منم همینجوریه بیخیال مادره دیگه
خب دودقیقه مراقب میبودی
خیلی کارت بد بود استارتر خو مواظب میبودی منم خیلی بدم میاد یه کاری بسپرم به کسی اهمیت نده خرابش کنه
عه مگه آدم عمدی غذای کسی رو میسوزونه عصبانی شده به چیزی گفته دیگه
غريبه ك نيس مامانته هر حرفشو ب دل نگير هيچ وقت با منظور بد نميگه
مجرد هم ك بودي احتمالا از اين اتفاقا ك ميفتاده غر ميزده
چيزي نيس ك
خب مراقب میبودی، بخاطر ی حرف ک آدم قهر نمیکنه از مامانش
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
56 ثانیه پیش
57 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
