من خیلی خوشبختم خونواده ی خوب داشتم تن سلامت هرچی خواستم داشتم بهترین پدر و مادر دنیا زیبایی ثروت همه چی بعدشم با یه مرد کامل ازدواج کردم که جونمه و خوشبختم همه چی دارم ولی مثل افسرده ها شدم از اولشم کلا خیلی احساسی بودم و خیلی دل نازک وقتی حس میکنم مادرم دلانگمه گریه میکنم با کوچکترین چیزی بی دلیل مثلا دلتنگ خونواده م میشم از طرفی هم نمیشه که هم پیش اونا باشم کریه میکنم من چقد نامردم که بخاطر عشقم خونوادمم زیر پا کذاشتم اون به کنار شبا هکش به این فک میکنم که من ازدواج کردم مامان بابام پیر میشن برادرام بزرگ میشن و من مامان میشم بچه م بزرگ میشه ولی الانم که اینو میگم اشک داره چشممو میترکونه و جاری شد قبل گفتنش و میگم از دستشون میدم میگم زن گی پوچه ما همه میمیریم اگه قراره روزی عزیزترین کسانمو از دست بدم عشقم خونواده م چرا باید زندگی کنم الان اینو مینویسم صورتم خیسه و اشکام امون نمیدن من ۲۰ سالمه کاش بتونم این فکرارو دور کنم اذیت میشم همش گریه م میگیره خونواپمو خیلی دوسدارم حتی از خونه پدرم برمیگردمم گریه میکنم الان مامانم دلتنگمه داداشتم ناراحته و ....
تا مشکلات حاد رو با دست خودت پیش نیاوردی مثل من شاد باش وشاکر،
دختر عزیزم عشق من مرسیییی با تلاش خودت و کمک خدا جونم خوب شدی خوبتر هم بشو تا مامان از ته دل بخنده یه مامان پر تلاش که هشت ماهه تو رزمه ول نمیکنم تا خوب شدن کاملت عشقم .عشقم پسرم مرسی که سالمی وهستی
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
منم یک ساله ازدواج کردم.پدرم فوت شده و فقط مادرم هست.خیلی به مامانم وابسته ام.دقیقا مثل تو،اگر الان فکر کنم که مامانم مریض بشه یه عالمه گریه میکنم.مادرم تنهاس.بخاطر تنهاییش بعضی وقتا میگم کاش ازدواج نمیکردم