بچه ها دختر دایی شوهرم ی مدت بخاطر ی کاری گیر داده بود ب شوهرم ک بیا شریک بشیم باهم کارکنیم شوهرم شغل خودشو داره ولی اون هی میگف بیا تو از پسش برمیای تو تنها کسی هسی ک من بهش ایمان دارمو کلی از اینجور حرفا ک هندونه میداد.بعد خیلی حالت لاس زدن بود چتاشون تو بین حرفا استیکر بوس و قلب بود عزیزمو اینجور حرفا یجور انگار داره چراغ سبز نشون میده
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
دقیقا نقطه ضعف شوهرمم همینه حس قدرت باید بهش بدی اونم فهمیده داره از همین روش مخ شوهرمو میزنه
پس تو زرنگ تر باش تو بیشتر این حسو بده بهش تورو خدا میدونو خالی نکن
ماماناچه حسی دارید وقتی بچه توشکمتون تکون میخوره باتصورشم قلبم میریزه موهای تنم سیخ میشه دیگه صبرم تموم شده گذشت اون جونیم بچگیم خوشگلیم شدم یه زن بالغ و پخته که هنوز هیچکس بهش نگفته مامان.منم دیگه خسته شدم بعضی شبا برا خودم رویامیبافم خودموحامله تصور میکنم وای که چه حس خوبیه دکترا جوابمون کردن گفتن فقط جنین اهدایی شوهرم دیگه ازسرش افتاده میگه دیگه حس بچه نداره خسته شدم از بس برای بچه خواهر و برادر و خواهرشوهر مادری کردم و خودم یواشکی مادرشون تصور کردم که چه حسی دارم اگه بچم باشه از عمق وجودم براشون مادری کردم ولی اونابه من نمیگن مامان.اونا بعدازچندساعت منو پس میزنن و میگن مامانمومیخام اونجاست که میفهمم من چقدرتنهام چقدر بی کس.راستی اگه بمیرم کی میفهمه من نیستم حسرت خیلی چیزاموند رودلم برای منم بادلای پاکتون دعا کنید تا خدا معجزشو نشونم بده😢😢
ب شوهرمنگم بلاکش کردم؟اخه شوهرم کلا ادم پرروی هسش بخام پرو بال بهش بدم خیلی از خود بیخود میشه 😐مغر ...
از بلاکی درش بیار حالا این شمارشو بلاک کردی مطمین باش چن باربزنگه ببینه بلاکه بایه شماره دیگه میزنگه پس بهتره به همسرت پروبال بدی که اگه باصدتاشماره هم زنگیدشوهرت آب پاکی رو بریزه رودستش بعدشم باشوهرت صحبت کن بگو کش دادنو وعده وعید دادن الکی به این خانوم شمارو داره سرد میکنه بگو خیلی رک بهش بگه نه و تامام.بگو اینجوری باعث شده شمازندگیت مختل بشه و فکروخیال کنی
ماماناچه حسی دارید وقتی بچه توشکمتون تکون میخوره باتصورشم قلبم میریزه موهای تنم سیخ میشه دیگه صبرم تموم شده گذشت اون جونیم بچگیم خوشگلیم شدم یه زن بالغ و پخته که هنوز هیچکس بهش نگفته مامان.منم دیگه خسته شدم بعضی شبا برا خودم رویامیبافم خودموحامله تصور میکنم وای که چه حس خوبیه دکترا جوابمون کردن گفتن فقط جنین اهدایی شوهرم دیگه ازسرش افتاده میگه دیگه حس بچه نداره خسته شدم از بس برای بچه خواهر و برادر و خواهرشوهر مادری کردم و خودم یواشکی مادرشون تصور کردم که چه حسی دارم اگه بچم باشه از عمق وجودم براشون مادری کردم ولی اونابه من نمیگن مامان.اونا بعدازچندساعت منو پس میزنن و میگن مامانمومیخام اونجاست که میفهمم من چقدرتنهام چقدر بی کس.راستی اگه بمیرم کی میفهمه من نیستم حسرت خیلی چیزاموند رودلم برای منم بادلای پاکتون دعا کنید تا خدا معجزشو نشونم بده😢😢