دوست بودیم رسیدنمون بهم یجورایی غیر ممکن بود
تصمیم گرفتیم جداشیم ...
هردو کلی گریه کردیم بعد ۳ روز دیدیم نمیتونیم بیخیال شدیم...
با مامانش بد حرف زد دنبال مامانش رفت تو اتاق نیم ساعت بعد اشک ریزان اومد بیرون خیلی بد گریه میکرد هیچوقت یادم نمیره
فوت مادرم
نه فقط اشک
هق هق بود برا اولین بار دیدم
دیشب حالم خوب نبود شوهرم پیاز خورد میکرد برا شام اشکش دراومد 😂
من حرصشو در اوردم اونم گريه كرد
یه بار موقع دوستیمون به خاطر اینکه از دستم نده گریه کرد البته از پشت گوشی فهمیدم 😔
یه بارم بعد عروسیمون موقع دعوا انقدر حرصش دادم البته حقش بود😅گریه کرد😢بعد از اونم یه بار ختم بابابزرگش .
دوست بودیم
ب گوشش رسوندن که بهش خیانت کردم
قربون چشاش برم خیلی گریه کرد 😢😢😢😢
خدا لعنتشون کنه😤😤😤
فوت پدرش
ولی جیگرم آتیش میگرفت میدیدم
از گریه اون گریه میکردم
یک هفته پیش سرموضوعی بحث کردیم بعدش آخرشب دیدم داره گریه میکنه ومیگه بخدا من هیچوقت نمیخوام بهت سخت بگذره انقدر سخت گیر نباش خیلی دوستت دارم باور کن😊بعد ۴سال اولین بار گریشو دیدم خیلی بهش فشار اومد نتونست خودشو کنترل کنه خیلی ناراحت شدم و ازدلش درآوردم
یه هفته بود عروسی کرده بودیم به شوخی از پشت سر ته لیوان آب یخ ریخت بهم خیلی ترسیدم بعد رفت بخوابه بهش گفتم جبران می‌کنم باور نکرد ولی وقتی خوابید یه پارچ آب یخ ریختم روش😐 ( بچه بودما اولین و آخرین کار احمقانم بود) بعد نشست شروع کرد به گریه چشماش کاسه خون شده بود بعد دوباره خوابید 🙁
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
59 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
