١/٥ عروسي كردم ٣-٤ ساله ميشنامشون ديگه كم اوردم ديوونه شدم... اخيرا بخاطر اينكه رفتيم سفر و بهش نگفتيم زنگ زد به من و هرچي خواست گفت و قطع كرد حتب خونه مادرمم زنگ زده... موندم چيكار كنم امروزم زنگ زده همسرم و همسر منم يك كلمه نگفته چرا سر زن من داد زدي؟ما هم حرفمون سد
تور
بشورش بزارش کنار
وای ک چقد رو مخن این مادر شوهرا
چرا یه سری از مادرشوهرا اینجورین اصن به اوناچه ربطی داره
يه بارباحترام بگوماديگ يه خانواده ايم اختيارمون دست خودمونه لزومي نميبينم هرجابرم خبربدم تازه الان گل پسرش هزاربارامارداده مگ ميشه 😐😑
خب حالا چی میشد قبلش خداحافظی میکردی خدایی گاهی اوقات فک کن مادر خودته
اگر میخوای همه چی به نفع تو تموم بشه، با شوهرت دعوا نکن. میدونم اذیت میشی اما فقط دعوا نکن.
اوايل واقعا همينطور بوديم
ولي ديديم وقتي ميگه منو نميبريد من چيكاره ام يا ميرفتيم براش سوغاتي بياريم زنگ ميزد ميگفت فلان قد از فلان چيز بيار بعد خوب ما نميتونستيم كه براش سوغات مياورد ازمون تشكر نميكرد ايراد ميگرفت ميرفتيم سفر بعد جلو پدرشوهرم ميگفت من جايي نميرم خوش بحال مردم عروس يساله ان صدتا جا رفتن خلاصه خيلي كنايه و ناراحتي زياد بود همسرم تصميم گرفت نگيم كه اونم اينطور شد
