نه اصلا کسی و نمی بینم اما انگار تو ذهنم دارم از دست شوهرم فرار میکنم😐بنده خدا
قبل ازدواجمم دیدم اتوبان تهران کرج خلوته و کسی نیس من داشتم انگار از زیر یه پلی فرار میکردم
تو بیداریمم اونجا رو دیدم
بعد شوهرم کرجی از اب دراومد خودمم تهران 🤣کلا در حال فرارم از دستش نمیدونم چرا
من همش خواب میبینم دختر پنج سالمه دوتا شده البته اونی که شبیهشه میدونم دخترم نیس اون شب قران گذاشته بودم ویکم خابم برد شوهرم سرکار بود باز اون دختر ک شبیهه دخترم بود رو دیدم دخترم سمت چپ و اون سمت راستم خابیده بود بهش گفتم تو چی هستی چرا اذیتم میکنی منو میترسونی چندبار بسم الله گفتم صدای قران میومد بهش گفتم قران روشن کردم بسم الله هم میگم پس چرا نمیری تو چی هستی مگه جن نیستی(چندباری چیزای عجیب غریبی میبینیم تو خونه مون شوهرم گف یبار دیده یه چیز نامرعی پتو رو دخترم کشیده)
يا علي🤦🏻♀️ من جات بودم سكته ميكردم.الانم كه خوندم در حال سكته ام از ترس
من خیلی ب دخترم سخت میگیرم و بداخلاقم ممکنه از این باشه
نمیدونم والا اما من یکبار همزاد مامانم و دیدم.
من خواب بودم مامانم اومد تو اتاقم سر کمد دیواری بود من بیدارشدم گفتم میکار میکنی وایساد نگام کرد بعد تلفن خونمون زنگ خورد مامانم رفت از اتاق بیرون دیدم تلفن ج نمیده و همینجوری زنگ میخوره پاشدم برم ببینم چرا مامانم جواب نمیده دیدم مامانم نی دوباره تلفن زنگ خورد جواب دادم دیدم مامانم😣😣😣😣 گف من خونه خاله اینام ناهار بیا اینجا منو میگی همونجوری با دست و روی نشسته و لباس عوض نکرده فقط مانتو شال و سوییچ برداشتم و رفتم.😣😣😣😣
یبارم خاب دیدم دخترم داشت کارتون نگا میکرد تو پذیرایی منم از اشپزخونه اومدم درحال رفتن ب اتاق پذیرایی ک شبیهه دخترم اومد دنبالم وصدام کرد مامان بهش گفتم چی میخای بیا بعد دیدم دخترم داره کارتون نگاه میکنه برگشتم بهش گفتم بسم الله برو دتو دخترم نیستی بسم الله اونم خندید ورف
