خواهرم داره برا بچه اش لالایی میخونه

_smaman_aisan

عضویت: 1398/06/17

تعداد پست: 5428

من وقتی میخوام لالایی بخونم کلا خیلی مزخرف میگم کلمات بی معنی و گاهی با صدای بد شوهرم میگه میخ اهی نخونی😂

این اولین امضای من است.در تاریخ ۹/۹/۹۹بهترین اتفاق زندگیم افتاد😍لطفا دعا کنید مادرم به آرزوش برسه

1398/08/17

|

23:26

1 نفر لایک کرده اند ...

13788

عضویت: 1398/05/01

تعداد پست: 56419

اخی عزیزم 😥

خدایا شکرت 🙏🏻

1398/08/17

|

23:26

1 نفر لایک کرده اند ...

سایه464

عضویت: 1395/04/07

تعداد پست: 9176

آخ گفتی😢

1398/08/17

|

23:26

1 نفر لایک کرده اند ...

شنتیاجونم

عضویت: 1397/08/24

تعداد پست: 10354

منم پسرم بغلمه بیا یه کم میذارمش اون ور تر تو هم بیا تو بغلم

1398/08/17

|

23:26

1 نفر لایک کرده اند ...

بله۲

مدیر استارتر

عضویت: 1398/01/01

تعداد پست: 3684

من وقتی میخوام لالایی بخونم کلا خیلی مزخرف میگم کلمات بی معنی و گاهی با صدای بد شوهرم میگه میخ اهی ن ...

اما ریتمش آرامش بخشه

تیکر رسیدن به آرزو هامه.....سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد! 😊😊😊

1398/08/17

|

23:27

0 نفر لایک کرده اند ...

سارا۱۳۶۹

عضویت: 1396/09/26

تعداد پست: 19601

من لالایی میخوندم به دخترم ،میزد زیر گریه 😂 شوهرم میگفت لالایی نیست این ناله س 😂 یادش بخیر

یادم باشه واسه این یکی چندتا شادشو یاد بگیرم

خدا اگه طولش میده ، داره قشنگترش میکنه💚 صبر داشته باش💚

1398/08/17

|

23:27

0 نفر لایک کرده اند ...

zaraaaaaaa

عضویت: 1397/02/12

تعداد پست: 6014

برو بغل مامان یا بابات بخواب یه ارامشی داره ک نگو

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!

1398/08/17

|

23:28

1 نفر لایک کرده اند ...