2777
2789
عنوان

مامانا کمک

48 بازدید | 15 پست

من ته تغاری خانواده بودم

بعد ازدواجم به اصرار خانواده همسرم که فرزند اول و نوه ارشد بود بعد1سال و اندی باردار شدم

بارداریم سخت نبود اما زایمان بدی داشتم 

واسه تنهاییام و دلتنگیام اینجام  

حدود 20 روز زودتر کیسه ابم پاره شد و از صبح تا عصر به زور سوزن فشار بچه به دنیا امد اما جفت نیومد

خیلییییی اذیت شدم و بعد به خونریزی شدید افتادم که بردنم اتاق عمل و به قول دکترم با کورتاژ هم به سختی جفت را جدا کردن


واسه تنهاییام و دلتنگیام اینجام  

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

تو دردای زایمان خیلی ابراز پشیمونی میکردم که چرا باردار شدم و فحش خودم دادم

وقتی هم بچم به دنیا امد اصلا نمتونستم بپذیرمش

هرچی دکتر بچه را بهم میچسبوند و میگفت فقط تو رو داره و تورو میخوادو.....

میگفتم من نمیخوامش.ولم کنید و....

واسه تنهاییام و دلتنگیام اینجام  

بعدا هم اصلا نمدونستم باید چکارش کنم

وقتی هم بعد 1 مدت رفتم تو خونه خودم به عنوان موجود اضافه همش ازش فراری بودم

اصلا بچه داریم 0 بود

خانواده همسرم هم چون خیلی نوه میخواستن اکثررا نگهش میداشتن

وقتی هم بزرگتر شد هیچ علاقه ای به من نداشت.حتی اگر شیر هم نمیخورد براش مهم نبود وقتی پیش اونا بود

الانم حدود5سالگیه هنوز هرکار میکنم حس میکنم مهر و علاقه مادر فرزندی بینمون برقرار نمیشه

اخه بچه دومم که خودم خواستم و بعد زایمان بغلش کردم و واقعا خواستمش خیلی بهم وابسته هست و مهرخاصی داره اما بچه اولم سرسخته

چه کنم

واسه تنهاییام و دلتنگیام اینجام  
براش مادری کن تا حسن بیاد

همه کار کردم

کلا خیلی بی احساسه. حتی نمیخواد بوسش کنی یا بغلش کنی.همش فراریه.همه میگن مثل ماهیه.نمیشه 1لحظه نگهش داشت.میذاره میره

واسه تنهاییام و دلتنگیام اینجام  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز