2777
2789
عنوان

مادرشوهرشمام اینجوری؟؟؟

| مشاهده متن کامل بحث + 891 بازدید | 48 پست
حالا میشه بگید دیدمش چی بگم  


نمیخواد چیزی بگی تا مستقیم حرفی رو نزدن از چیزی ناراحت نشو

من باردارم جفتم که سرراهی بود مادرم که ازم دوره یک ماه اومد پیشم ازم مراقبت کنه(مادرشوهرم توی اون وضع بهم میگفت غذا بپز برام) مامانم اومد منو نجات داد در واقع بعد از اینکه مامانم بهش گفته بود فلانی هم مثل دخترت حواست بهش باشه شروع کرد با صدای بلند سر مامانم تشر زدن که من حواسم هست و من محبت میکنم و دخترت نمیخواد و غذا میفرستم شوهرش نمیبره و… در حالیکه هیچ وقت این کار رو نکرده بود و دروغ میگفت مامانم دیگه حرفی نزد بهش و اومد پیشم

من رفتارم رو باهاش تغییر ندادم مامانم هم همینطور خیلی گذشت به خرج داد که دهنشو سرویس نکرد

ولی با آرامش واسه شوهرم توضیح دادم چون رسما توهین کرده بود و دروغ گفته بود

شوهرمو فرستادم سروقتش و حسابی شیرفهمش کرد الان تازه فهمیده اوضاع از چه قراره تازه یاد گرفته محبت کنه و ازم انتظار بیجا نداشته باشه هر شب غذا میفرسته و خلاصه میخواد جبران کنه خدا خیرش بده

 خوبیش این بود که من بدون اینکه حرفی به خودش بزنم به نتیجه دلخواهم رسیدم

شما هم تا زمانی که کاملا شخصیت خودشو لو نداده واکنش تند نداشته باشی بهتره فعلا گذشت کنی

اگر باز حرفی زد اون وقت به شوهرت بگو من فکر میکنم مامانت از اینکه مامانم اینا بیان خونمون خوشحال نیستن و من واسه خانواده ت احترام قائل ام و دوستشون دارم و همونجوری که حرمت خانواده تو برام مهمه حرمت خانواده خودم هم برام مهمه

 این حرف مامانت رو اگر مامان خودم نسبت به مادر تو میزد من به همین اندازه ناراحت میشدم

 ولی الان نگو

بذار باز اگر تکرار کرد یا اگر واضح حرفی زد بگو

حرف هایی که میشه ازشون چند برداشت داشت رو به شوهرت نگو که بهتزبگه نه مامانم منظورش فلان نبوده و …

بذار یه حرف رو یه بار بزنی ولی جا برای دفاع نباشه و بزنی

عین مادرشوهرمن هیچ کدوم حق نداریم بیشتراز سالی دوبار دعوتشون کنیم من مامانم هر6ماه بخاطر دکتر میاد. ...


اصلا این کارو نکن اتفاقا زیاد دعوتشون کن بذار شخصیت خودشو پیش شوهرت لو بده یعنی چی سالی دوبار مگه اسیری گرفتن؟ 😐 دختر مادرشو نبینه؟ 

مادرشوهر منم همچین ژستی رو داشت

اون وقت دخترش هر هفته خونه ش بود هر روز دو ساعت سه ساعت هم با هم حرف میزنن

من از خانواده م دورم خودم شاغلم هیچ شوهرم هم نمیتونه مرخصی بگیره

و بخاطر اینکه شوهرم بدون من نمیتونه و اذیت میشه ولش نمیکنم برم به خانواده م سر بزنم ولی تا یه تعطیلی میشه میریم پیششون ولی اگر تعطیلی نباشه میگم مامانم اینا بیان

 اون وقت مادرشوهرم فکر میکنه با این حال هم مادرم اینا نباید بیان

انقددددددر التماس مادرم اینا کردم که بیان تا مادرشوهرم از حرصش اونجوری خودشو لو داد و شوهرمو ک میدونست کمترین حق من دیدن خانوادمه رو انداختم به جونش

حالا میگم زیاد میان فکر نکنی خیلیه ها شاید هر دو سه ماه یه بار بیان یه هفته بمونن همینم به چشمش زیاد میاد

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اصلا این کارو نکن اتفاقا زیاد دعوتشون کن بذار شخصیت خودشو پیش شوهرت لو بده یعنی چی سالی دوبار مگه اس ...

مادرشوهرم خودش مادرشوهر بالا سرش نبوده اون زمان قشنگ آزادبوده خودمختار بوده.... خواهرم نمیدونی بعد زایمانم چه بی احترامیا که نکرد شوهرمو پرمیکرد یعنی یادم میوفته ازش متنفرمیشم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

آموزش تحصیلی

kt24 | 11 دقیقه پیش
2791
2779
2792