دوساله بایه اقایی ک فامیل هم هست دوستم.حدودا ازماه پنجم واینا شروع کرد دست زدن ب من .من خیلی وابستش بودم هرچی بهش میگفتم اینکارونکن قول میداددیگ انجام ندع دفعه بعدانجام نمیداد امادفعه بدیش بازهمونکارومیکرد....کارخاصی نمیکرد فقط مثلا دست میزدم به اندام جنسی....من خیلی بدم میومد امانمیتونستم بیان کنم میریختم توخودم وکم کم سردشدم ازش.امسال رفتم دانشگاه دوسال پشت کنکوربودم ب این نتیجه رسیدم من مجبورنیستم چیزی ک اذیتم میکنه تحمل کنم....امااون میگ نمیتونه بذارع ک من برم گریه میکنه وخواهش میکنه ک نرم میگ واقعا دوستم دارع ....خواهرم هم میگ کات نکن اماخودم حسم نسبت بهش ازبین رفته بهم میگن دلش میشکنه وممکنه اتفاقای بدی براش بیوفته.میخواستم امشب کات کنم وخطموخاموش کنم بدون اینکه بذارم ج بدع چون منصرفم میکنه وگریه میکنه....استخاره گرفتم میگ جدانشو بداومد....خیلی سردرگمم نمیدونم باید چیکارکنم😢