از ساعت یازده صبح رفته هنوز نیومده. فقط یه بار غروب زنگ زد با دخترم سلام احوال کرد دخترم پرسید بابا نمیای گفت نه.
الان نمیدونم زنگی پیامکی چیزی بدم یا نه. میدونم یه چیزی پرونده دیگه راه برگشت نذاشته واسه خودش... دلم واسه غرورش میسوزه. بعدشم میترسم. و اینکه میگم یاد نگیره شب بیرون موندنو. از طرفی هم دلم میخواد تنبیه بشه این عادت زشتشو ترک کنه.
لطفا نظرتونو بگید