من رشته بیوتک میخونم یه پسره هست توی دانشگاهمون با برادرش(دوقلوان) به جز بیو تک داروسازی میخونن 
اقا یه روز من داشتم سوار ون میشدم دیدیم این طرف دستشو برده بالا داد میزنه ایدا خدافظ 
بعد سر یه جریاناتی من مجبور شدم اون روز سوار ون اینا بشم موقع برگشتن این طرف با هیچ کس خدافظی نکرد جز من 
دو هفته بعد سر یه جریاناتی این پسر اومد توی اکیپ من و دوستام جوری که روزی ما کلاس نداشتیم طرف کشید اومد تا دم مترو برای خدافظی 
بعد کلا ادم شوخیه اون روز بحث سر پیدا کردن دوست دختر واسه این طرف بود دوستم داشت میگفت سحر (دوستمه تو اکیپ) گفت اره و فلان بعد چند تا دیگه گفت و دوستم برگشت گفت ایلار چی؟؟؟؟ یهو مثل اینا که برق گرفتنشون گفت نه 
منم خیلی ناراحت شدم گفتم هنه اینا به کنار چرا یه جوری میگی نه انگار دیومو فلان 
حالا ما (منو دوستام) قرار بود دیروز با این بریم بیرون نیومد از شب قبلش گفته بود من ساعت دوازده میام چون مهمون دارم دوستم زنگ زد منم بهش گفتم فلانی یعنی چی نمی تونی بیای و من اصلا خوشم نمیاد از این رفتارات و... اینا بعد چند ساعت بهش ویس دادم که راه برو به وجدان خودت خلوت کن ببین درست بوده و اینا
این ویس های منو سین کرد جواب نداد 
من عین این بدبختا هر صدایی که از گوشیم میومد فکر میکردم اینه 
خیلی ناراحت بودم قبلش یکی از دوستام علی که اونم با اکیپ ما بود بهش زنگ زد گفت چرا منو میزاری لا کار بعد بهش گفته بود داداش برات تعریف میکنم برامم مهم نیست اینا چی فکر میکنن
دوستم سحر شبش دید من خیلی ناراحتم خودشو زد به کوچه علی چپ که یعنی نمی دونه امروز چیشده بهش پیام داد گفت اره من نتونستم بیام ایلار و فاطمه ام ناراحتن بعد کلی حرف زدن اینا(سحر به پسره گفته بود منو ایلار بلاک کرده) به پسره گفت اره ایلار منو بلاک کرده عجیبه تو رو بلاک نکرده شاید منتظره جوابشو بدی اینم گفت برم جوابشو بدم بلاک شم بیخیال 
حالا من موندم نمیخوام فکر کنه هولشم چمیدونم اویزونشم بعد غرورم له شه 
نمی دونم بهش زنگ بزنم بی محل کنم اصلا دانشگاه دیدمش چه عکس العملی نشون بدم شما بودین چی میکردین؟