مثل اینکه مامانم یکارایی کرده
اون جن ها عصبانی شدن خواستن منو ازیت کنن
چون اونموقه دعانویسه گفته ک سهوا راه رفتنی ، غذای جنارو له کردین
یا بدونه گفتنه بسم الله اب جوش باز کردین و ...
ک اینجوری منو ازیت کردن
هنوز ۴۰ روزم نشده بود
کلا جیگرمو داشتن میسوزوندن چون اینارو بقیه برام تعریف کردن
با دعا اونموقه حالم بهتر شده ولی خب یوقتایی وجودشونو باز حس میکنم چون جن ک گیربده ب یه نفر دیگه ب راحتی ولش نمیکنه