همش خوبه
از دوستي بگم؟
من دانشجو يزد بودم دوستم ك الان همسرمه خونمون بندرعباس بود خونه داداشمم همينطور
همسرم اومد يزد بعد ما با هم برگشتيم بندر مامانم زنگ زد ك سوار قطار شدي گفتم آره همسره لوس منم گفت دو دو چي چي مامان منم ك مدير مدرسه سريع فهميد خلاصه وقتي رفتم خونه كلي دعوا كرد و فرداش مامان همسرم ز زد ك بيايم واسه خواستگاري اما كلي تو جاده بهمون خوش گذشت يادش بخير
ه