حالانوبت خودم رسید.😍منوهمسرم5سال باهم ایستهلی بودیم همون دوست به خاطراختلاف سنی هیچکس راضی نبودمابهم برسیم همه هم میدونستن چندساله باهمیم بقول خواهرم همیشه میگفت خواجه حافظ شیرازی هم خبرداره. بعده5سال شوهرم گفت ایناخاستگاربیانیستن میگن20سال زوده خانواده توهم نمیدن تصمیم گرفتیم فرارکنیم من به خانواده گفتم رفتم ولی اون به بهونه ی داروخونه رفت ترمینال مستقیم پیشه من. 😂😂😂😂ماشین نداشت اومدزنگ خونه خواهرموزدهیچی دیگه پیاده فرارکردیم😁😁😁دوستشم ماشین نداشت باموتوراومددنبالمون نامردتاکسی دربست هم نگرفت دومسیرسوارشدیم بالاخره رسیدیم خونه دوستش آی چندروزکیف کردیم🤗🤗🤗روزفرارمون یه خاطره ی به یادماندنی بود. بقول همسرم هروزماخاطرس😘