من هیچ علاقه ای بش نداشتمو ندارم.. اما پایبنده زندگیم بودم. مواقعی ک ازبدیاش پیش خونوادم میگفتم همشو ...
حالا برعکس من انقد علاقه داشتم که اصلا چشمام بدیاشو نمیدید واقعا اینکه میگن عشق آدمو کورمیکنه درسته،تااینکه بعداز دوسه ماه جدازندگی کردن فهمیدم واقعا نمیشه بااون شرایط زندگی کرد،من خودم چون دوسش داشتم مخالف طلاق بودم اوایل ولی خونوادم مدام میگفتن که این زندگی اخرو عاقبت نداره ولش کن ،که اخرم دیدم حق با اوناست ،زندگی که فقط عشق و علاقه نیست....
عزیزم در نهایت خودت تصمیم گیرنده ای فقط با خودت اتمام حجت کن بعدا جای پشیمونی نیست. اگه شاغلی که چه بهتر اگرم نیستی برو سر کار تا بعد از طلاق دستت توی جیب خودت باشه حتی اگه پدرت وضع مالیش عالیه. بچه رو کی میگیره؟حالا گفتی با دختر خالته؟باهاش میخواد ازدواج کنه؟
اینو یادت باشه که طلاق اخرین راهه ..اگه همه راه هارو رفتی و جواب نداده هر تصممی میدونی درسته بگیر عز ...
دیگ نمیشد واقعا. تاکی باید بترسم ک باش برم بیرون نکنه ب این شماره بده یا چ میدونم هرچی دیگ.. منم غرور دارم دیگ. خدا کمکم کنه بتونم کناربیام چون تواین شرایط همه پشتمو خالی کردن. خیلی ب وجود پدرم نیاز دارم اینک بم بگه غصه نخور خودم پشتتم. اما زوتر ازهمه اون تنهام گذاش.. کاش این روزا یادم نره