برادرشوهرم چهارده پونزده سالشه ولی خیلی زبون نیش داری داره
دیشب اومده خونمون شام عدسی داشتیم حالا من عدسی رو از مامان خودش یادگرفتم یعنی بلد نبودم بعد یهو سر سفره میگه حالا مثلا این چیه 😶گفتم همونه که مامانت همیشه درست میکنه
یعنی مادرشوهرم هرشب میپزه
این گذشت باز یهو میگه وای چه تنده😵گفتم کجا تنده اصلا تند نیست
بچه ها یکم تند بود ولی ن اونقدر که نتونی بخوری بخدا انقد خوشمزه بود که نگو من و شوهرم یه کاسه پر با نون خوردیم اون یکم خورد بلند شد
بعد شوهرم گفت چرا نمیخوری گفت من خونه خودمون شام خورده بودم یعنی سیر بود الکی هی ایراد میگرفت
باز امروز میگه اب یخچالتون یه طعمی داره
چون اب خودشون از چشمه هست اخه روستا زندگی میکنن طعم اب ما براش یجوریه
کلا مادرشوهرم جز خوردن چیزی بهش یاد نداده
خونه هرکی بره از غذا از همه چی ایراد میگیره یه حرفایی میزنه شاید کسی ناراحت بشه
باهاش حرف میزنی به تمسخر جواب میده
حالا این میگه سال دیگه برا درس خوندن میخواد بیاد پیش ما بنظرتون من میتونم با این سر کنم😭😭😭