اول تنفر نفرین میکردمشون شدید الان بی تفاوتم
اگه شوهرتون خوبن قدر بدونيد بخدا
خانواده شوهر يه ذره اينور اونور قابل تحملن معمولا
از مادرشوهرم متنفرررررررررم
ولی خواهر و برادرای شوهرم رو دوسشون دارم واقعا
مادرشوهرمو یه برادرشوهرمو زنشو دوست ندارم بقیه خوبن
روم به دیوار
اينقدر بهشون فكر كردم كه مريض شدم و چاقققق به خودم اومدم و به زندگيم رسيدم يكم لاغر شدم سبك شدم ارومتر شدم فكر كنم تو مرحله نزديك به معمولي شدن ديگه
جالبه برام.بعضیا گفتن خیلی دوسشون دارن.میشه بگین چجوری بودن که شما دوسشون دارین؟؟
خیلی معمولی. مثل فامیل های خودم. بعضی هاشون دوست دارم بعضی ها رو نه زیاد. بعضی اخلاقاشون دوست دارم بعضی هاشم نمیپسندم. طبیعیه دیگه خانواده شوهر هم مثل همه آدم ها هستن با اخلاق خوب و بد.
اونایی هم که متنفرن بگن چیکار کردن که اینجوری نفرت دارن؟؟
من خودمم تو همین دسته متنفرام
معمولی. من کلاتواین دنیا هیچکیو خیلی دوست ندارم فقط از خیلیا بدم نمیاد.همین
واقعا همشون عالی هستن بجز
مادرشوهرررررررم عذابم میده عین دختر جوونا همش حالمو میگیره منم احمق قیافم زود عوض میشه ایکبیری لعنتی حال میکنه و واقعا من محبت میکنم نمیدونم چرا اذیتم میکنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
