با شوهری که زود جوش و عصبیه کنترل اعصابشو نداره.خیلی تو حاشیه اس کی چی گفت کی چیکار کرد .کینه ای باشه.وقتی عصبانی بشه هیچی حالیش نیست.رو رفتارا زوم میکنه.۵ ساله ازدواج کردم بچه ندارم میترسم کلا به بچه فکر کنم.اخلاق خوبشم اینه جلو بقیه احتراممو داره در توانش باشه کم نمیذاره برام. رو رفت و امدام گیر نیست.الان حالم خوب نیست اخلاق مثبتی یادم نمیاد.راه برگشتم که میگم ندارم چون پدرم فوت شده پشتیبان ندارم.
حس اون بچه ای رو دارم که فقط به خاطر اینکه صاحب توپه بازیش میدن...
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
سعي ميكنم درستش كنم نكات مثبت زيادي شوهرت داره زودجوش بودن هم راه داره با مشاوره و روانپزشك خوب مشورت كني راهشو جلوت ميزاره سن هم تاثير داره بعضي مردها با بالاتر رفتن سنشون عاقلتر ميشن
عصبی بودنش خودش میگه اعصابم ضعیفه تربیت خانوادگیم این بوده همینم.دکتر و مشاوره هم نمیاد چه جوری کمکش کنم تاپیک قبلیمو بخون دیشب سر یه حرف با همسایه چنان دعوایی درست کزد
حس اون بچه ای رو دارم که فقط به خاطر اینکه صاحب توپه بازیش میدن...
ببرش پیش مشاور ولی مشاور خوب والا ی مشاور هایی هم هستن ک فقط اوضا رو بدتر میکنن اگر درست نشد سعی کن از نظر مالی مستقل بشی بعد جدا شو. ولی حقیقتش رو بخوای توی این جامعه زنی که تنهاست حالا چه مجرد چه بیوه و چه مطلقه واقعا تحت فشار هس. وقتی حالت بهتر شد همه خوبی ها و بدی هاش رو بنویس روی کاغذ. برای بدی ها راه حل هایی که به ذهنت میرسه بنویس. بحث بچه اگر پیش اومد بگو بخاطر این رفتارهات نمیشه و باید اول اینا اوکی بشه.
دوستای گلم حدس زدم شناسایی شدم این کاربری رو میترکونم با اسم دخترم مجددا عضو میشم
تلاشم رو میکردم با کمک مشاور روانشناس یا حتی خانوادش وضعیت رو بهتر کنم. اگر هیچ راهی جواب نداد به زندگی و راحتی یا سختیای بدون همسرم فکر میکردم
بعد تصمیم میگرفتم که بمونم یا نه؟
اگر تصمیم به رفتن باشه باید قبلش مستقل و قوی و با اعتماد بنفس باشی
من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدانیا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "