یه بار دختر خالم سیم لخت میده دست داداشش میگه بزن تو برق ببین چی میشه ...برق گرفتش😂😂😂😂
5 سالم بود ساعت 3 ظهر از خونه زدم بیرون یه مسیر دوری رفتم بابام با دوووو اومد دنبالم مثل چی ترسیده بود گف کجا میری گفتم میرم لواشک بخرم اونم عصبیییییی بلندم کرد اوردم خونه ولی نزدم اوردم سپردم به مامانم اون زدم😐
من شیطنت که خب داشتم اما هیچوقت کتک نخوردم
نهایتا بهم تذکر میدادن
البته من مادرم خیلی جذبه داره و عصبانیتش واقعا ترستاکه چنان جیغی میزنه که ستونهای خونه میاد پایین😑برای همین من و داداشم از ترس اینکه مبادا عصبانیش کنیم کلا شیطنت های فجیع نداشتیم
۷ سالم بود جهاز ابجیم بود شام خونه داماد بودیم اون موقع موهارو چتری میزدن از وسطم فرقش میکردن ،از اونجای که بابام بهم اجازه نمیداد موهامو بزنم منم مثل عقده ای ها یواش قیچی جهاز ابجیمو برداشتم رفتم تو اتاق مادر شوهرش موهامو چتری زدم موهای قیچی شدمم گذاشتم لای رختخواب مادرشوهر ابجیم ،هیچی دیگه شب اومدیم خونه همه زوم کردن رو صورت من منم سریع رفتم زیر پتو تا کتک نخورم فرداش مادردامادمون زنگ زد گفت خاک عالم فک کنم یکی جادومون کرده مامانم گفت چطور گفت لای رختخوابا یه عالمه مو با قیچی پیدا کردم مامانمم گفت نترس کار دختر کوچیکه من بوده تا الان همیشه جمع شدنی این داستان تعریف میکنن
من که هیچ کاریم نمی‌کردم کتک میخوردم حتی اگه غذا نمیخوردم بازم کتکم میزد
خونه عموم بودم جلوزن عموم ازغیبتایی ک اون زن عموم پشتش کرده بودگفتم یه عالمه هم شکلات خوردم اومدیم خونه هم ب خاطرخبرکشی هم ب خاطرخوردن زیادشکلات کتک خوردم اون دوتاهم بعدافهمیدم ب جون هم افتادن سرخبرکشیای من
