شوهرم شب صورتشو با ماشين مرتب كرد گردنش زد
نگو اين قرمز ميشه جاش رو گردنش خوابيديم صبحشم نديدم خواب بودم رفت سركار اوممممممد ديددددددم
فكر كردم يكي خورده كبوده از استرس كل بدنم ميلرزيد دستام ميلرزيد پرسيدم اين چيه توضيح داد قسم خورد دقت كردم ديدم راست ميگه تابلوعه من گيجم كبودي ديدم
اما نيم ساعت بعدش تبو لرزش گرفتم بردش دكتر امپول زدن بهم