با شوهر رفیق باز چه کنیم

شوهر منم همینه عزیزم هیچ کاریش نمیشه کرد ۸ ساله ازدواج کردم عمرا ک خوب نمیشه همیشه میگه ببخشید بازم کار خودشو میکنه باید ساخت وسلام از اول باید درست انتخاب میکردیم ک نکردم 

والاکاری که من کردم انجام بده 

از اول هینجوری بور چند وقته ازدواج کردین

نزار بره با رفیقاش شوهره من اخره رفیق بازی بود انقد غرزدم قهر کردم تا ول کرد

واقعا فک نمیکنم راه زیادی داشته باشه منم همین مشکلو داشتم سربچه دومم بالاخره طاقتم طاق شد رفتم خونه بابام هعی یکم بهترشد ولی کامل ازسرش نمیفته

بزن چهار دست وپاشو بشکن 😠

نه شوهرت اشتباه فک میکنه میگه همه مردا اینجورن من اطرافم خیلی دیدم ک رفیق باز نیستن مثلا بابام و شوهرم و دومادمون رفیق باز نیستن بدون زنشون جایی نمیرن حتی مسیر کوتاه هیچ مسافرتی تفریحی با دوستاشون ندارن ولی داداشم رفیق بازه البته خیلی مذهبیه مثلا با رضایت زنش ن اونجور ک خونوادش راضی نباشن پا میشه با دوستاش میره کربلا هر سال یا میره اصفهان و شمال و مشهد

خوب چرا اینقدر زود بچه دارشدی خدایا

به پدر پسره زنگ بزن به خوبی خواهش کن پسرش را مشورت کنه که کمتر بامرد زن دار رفت وامد کنه شاید جواب بده بعد باغر زدن به شوهرت تازه اون بیشتر فراری میشه فایده نداره

من شوهرم رفیق باز بود به حدی که موقع زایمانم منو بااژانس فرستاد بیمارستان خودش رفت پیش دوستهاش منم مثل احمقهافقط کنارمیومدم..یه روز زدم به سیم اخر یه چندوقت باهاش کلکل کردم که رفیق بازی بزاره کنار بعد دیدم نمیشه زنگ زدم به دوستهاش کلی بد بیراه گفتم که دارین زندگیم خراب میکنید یمی از دوستای پایش هم رفتم درخونشون بامادرش صحبت کرد.گفتم من شوهر خالم شهرداره شهره داییم رایس پلیس زندانه اگه دور شوهرم خط نکشی چنان پرونده ای برات بسازم الکی که تاعمردارم تو زندان باشی ..پسره دور همسرم خط کشید...شوهرم اومد خونه دادبیداد که چراهمچین کردی منم لباسهای شوهرم گذاشتم تو کیسع زباله از خونه پرت کردم بیرون خودشم انداختم بیرون درخونمو قفل جدید زدم۷روز رفتم مشهد..بعدشم یه غلط کردن افتاد الان۵ساله بدون من تا سرکوچه نمیره خونه مادرشم بخواد بره اجازه میگیره...به مرد جماعت نباید رو داد هرچی کوتاه بیای پروتره

اونم از خداشه بی محلش کنیا راحت کارشو میکنه