خانوما خیلی دلشکستم نامزدم ب التماس و ناله های من گوش نداد رفت بهش گفتم نرو من بدون تو نمیتونم اما رفت میگف مادرم راضی نیست مادرم تورو نمیخاد دیگ من نمیتونم رو حرف مادرم حرف بزنم غرورمو همه چیمو زیر پا گذاشتم ولی اون گوش نکرد و رف الان اصلا حالم خوب نیست انگار دارم دیونه میشم خاطراتش داره دیونم میکنه
چرا مادرش نمیخوادت
از اون گیرا بوده که کوتاه نمیومده ولی خب دختر چه حرفی بود زدی اوله کاری من یه بچه دارم چند ساله از زندگیم میگذره اگه اینو بگه شر بدی درست میشه برام با خانواده شوهر اصلا اصلا نباید بحث کرد چون زندگی خودت خراب میشه
ب نظرت قسمت بوده ک این اتفاقا بیفته و بهم بخوره همه چی
میگف من. نمیتونم راضیش کنم باید خودت راضیش کنی من راضیش کنم پس فردا مادرم میگه تو منو اجبار کردی اون این همه میگف دوستدارم ولی این اخریا میگف خوشبخت میشی دیگ مادرم راضی نمیشه من حرف مادرم حرف منه
QUOTE=106940356]اگر میخواست یک کاری میکرد مگه از مامانش معذرت نخواستی مادرش چی گفت[/QUOTE]
هیچی دخترم تو هنوز بچه ای موقع ازدواجت نیست دیگ فرصت نداد
بی خیالش شو مگه چند سالته
خیلی گریه میکنم بیقرارم چیکار کنم از ذهنم بره بیرون
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
38 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
