هر ماه سفر میرن اکیپی و بچه ها رو میزاره پیش مامانم اینا ولی مامانم نمی زاره بابام بفهمه الکی میگه مریضه خونس، هر دفعه با یکی دوست میشه ولی میگه ازدواج نمیکنم
حالا من از اینجا ناراحت میشم که بابام همیشه میگه واسه پسرام باید آپارتمان بخرم به نام خودشون، به خواهرمم که اون خونه و ماشینو داد، کلا تو چهار تا بچه فقط انگار من آدم نیست
ما هم تو مقیاس خودمون نیاز مالی داریم مثلا چند وقت پیش می خواستیم ماشین عوض کنیم ولی 100 تومن کم داشتیم مجبور شدیم صبر کنیم، ولی خواهرم تازگی یه عمل زیبایی کرده 30 تومن هزینش شد