داره دانشگاه شروع میشه ولی من نمیتونم برم اشکال کار اینجاس من ثبت نام کردم تمام عالممم خبر دارن دارم میرم دانشگاه حتی بچمم روهم مهد ثبت نام کردم اونوقت شوهرم میگه نمیخواد بری خوب بودا حتی قرار بود بریم خرید واسه دانشگاه بعد از ظهر کلی باهم گشتیم وشاد بودیم دم غروب قرار بود با دوستاش بره یه یک ساعتی بگرده وقتی اومد خوب بودا ولی یه دفعه گفت میگم نمیخواد بری دانشگاه بهانش همان بود که همان بالا رفتم پایین اومدم قهر دعوا زبون ریختن محبت جوابش یک کلمه بود نه بهش میگم حالم از دوستات بهم میخوره که معلوم نیس چی بهت گفتن میگه نه دوستام اصلا خبر ندارن توداری میری دانشگاه منم مطمئن نیستم دوستاش بودن یانه ولی بلاخره یکی تو گوش این وزوز کرده میدونم نکنه دیگش اینه از اون روز هی میگه شنیدم دانشگاه آزاد خیلی بده هااا میگن اونجا پسره به بهونه جزوه میان باهات گرم میگیرن ابروتو میبرن هااا شنیدم دانشگاه فلان بهمان این تاپیک هم زدم بگم آهای خاله زنک خاک توسرت👐👐ازت هیچ وقت نمیگذرم