سلام من ترمه ام و داستان عشق زمان دانشجوییمو به استادم قبلا تو تاپیکام تعریف کردم و خیلی از بچه ها در جریانن . نشد با اون ادم ازدواج کنم و حالا ازدواج کردم و زندگی خوبی دارم. ولی همون موقعا نذر کردم واسه رسیدن به استادم که هر محرم تا هفت امام سیاه بپوشم.و تا الانم پوشیدم . نه به خاطر استادما. اون که گذشت. چون چن سال واسه نذرم پوشیدم دیگه دلم نیومد نپوشم. حالا دیشب دوست دهن لقم نگار که از همه چیم خبر داره سر یه جریانی جلو شوهرم گفت مگه شما نمیدونین ترمه نذر داره تا هفت امام سیاه میپوشه. از دیشب شوهرم گیر داده نذرت برای چیه. دیشب حرف تو حرف اوردم و چون خونه بابام اینا بودیم پیگیر نشد ولی میدونم دوباره ازم میپرسه. اخلاقشو میدونم. مخصوصا جواب سربالا دادن من و هول شدن نگار مشکوکش کرد. حالا نمیتونم راستشو بگم نمیخوامم دروغ بگم. اگه ام راستشو بگم با خودش فکر میکنه تو این همه سال به خاطر اون سیاه پوشیدم مخصوصا که اوایل ازدواج عکسشو تو گوشبم دید و گفت این عکس کیه و وقتی گفتم استادم گفت پاکش کن. نمیخوام غرورش صدمه ببینه. یه راهکار بدین بگین چی کار کنم؟ چی بگم؟ کمکم کنید لطفا
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بگو اون روزا حالم بد بود واسه سلامتی خودم نذر کرده بودم
اینجا چکار میکنم من🔫🐴تاپیکها و پستها رو با دقت نمیخونم ببخشید🔫🐴 به نی نی یار میگم چرا ترکوندینم میگه واسه گذاشتن ایموجی خنده (ر.ک به تنها تاپیکم صفحه ۳ ) شما تو تاپیکای انفجاری صدام کنید من قول میدم با گریه بیام پیتیکوووححححههههه😍😍😍🐎🐎🐎
بگو یه نذری داشتم واسه سلامتی یا قبول شدن تو دانشگاه دیگه بعد از اون ادامه دادم دروغی که قرار نیس به کسی صدنه بزنه و جدایه اون ممکنه با راست گفتنش زندگیتو دچار تشنج کنی دوستت دهن لق نیس عزیزم از عمد گفته