سلام دوستان. اومدم یه کمی باهاتون درد و دل کنم . ما الان تو وضعیت مالی مناسبی نیستیم ونزدیک دو ساله که شوهرم کارشو از دست داده(البته قبل از این شغل خیلی خوبی داشت) و در حال حاضر کار مناسبی گیر نیورده. من دختر کوچکتر خانواده بودم ولی زودتر از خواهرم ازدواج کردم و البته تا حد ممکن هم صبر کرده بودم. خواهرم سه سال از من بزرگتر بود و یکسال و نیم بعد از من ازدواج کرد. اونم چه ازدواح خوبی شوهرش شغل خیلی خوبی داره و خدا را شکر وضع مالی خوبی داره و مهمتر از همه اخلاق،مرام و معرفت خیلی خوبی داره. البته بماند که منم شوهرمو دوست دارم و فقط سادگی بیش از حدش اذیتم میکنه. حالا خانواده خودم همش بهم سرکوفت میزنن که ایت چه شوهری بود تو کردی با اینکه ازدواج مت سنتی بود و خود خانواده بیشتر از من هول بودند. و حرف به حرف که میشه سر کوچکترین چیزی خواهرم بهم میگه این پولا که برا شوهر من چیزی نیست تو واست خیلی مهمه و یا اینکه شوهرمو مسخره میکنن و خیلی چیزایه دیگه که منو خیلی ناراحت میکنه. اینم بگم که من از لحاظ ظاهر، تحصیلات شغل و اخلاق از خوارم بهتر بودم چون خواهرم اخلاقش خیلی تنده ولی اون چیزی که دیگران درباره من میگن اینه که مهربون و صبورم. حالا تو این کضعیت پیش اومده من خودم از درون داغونم و خون داره خونمو میخوره و با یه بچه یکساله افسردگی گرفتم و سر کوچکترین چیزی گریه میکنم و به شوهرم گیر میدم و از وضع موجود گله و شکایت میکنم. اونقدر که شوعرم میگه دیگه گریه و ناله های تو واسم عادی شده. حالا خاتواده ام و مخصوصا خواهرم تو این وضعیت نمک رو زخمم میپاشن و همش دارند دلمو میشکنند و البته بماند که برای بچه داری خیلی بهم کمک و محبت میکنن و عاشق پسرم هستند. حالا من موندم و یک بغل غصه و اندوه😓😓لطفا کمکم کنید تا با حرفاتون حالم بهتر شه. ممنون . من فقط میتونم دعاتون کنم به حق این شبایه عزیر
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!