شش ساله ازدواج کردم. تازه فهمیدم شوهرم سابقه صرع داشته که با دارو کنترل شده.
خانوادش خیلی خیلی دروغگو هستن. این اولین پنهان کاریشون نیست.
الان که دوتا بچه دارم ولی یه بار مادرشوهرم درد و دل میکرد گفت بچه اولت معجزه زندگی منه چون دکترا گفته بودن شوهرت اصلا نمیتونه بچه دار بشه.
و یه عالمه دروغای دیگه.
کلافه ام. از بدرفتاریها و توقعاتشون خسته ام.
تازه میفهمم چرا اینقدز مادرشوهرم باید در جریان رفتارهای روزمره شوهرم قرار میگرفت
شوهرم به خاطر سابقه بیماری تعادل رفتاری نداره. شما باشین چه کار میکنید؟