2777
2789

رفتم سر خاک اموات دلتنگشون بودم و یه کم دلم گرفته بود از زندگی

خیلی خلوت بود یه کمم ترسیده بودم و پشیمون شدم از تک و تنها اومدنم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

منم امروز با دوسپسرم رفتیم قبرستون😎

آهای توییکه میخوای پست بذاری ریپلای کنی اول فک کن بعد بنویس شاید یه حرفی بزنی بعد نتونی جم کنی فقط تاپیک نزن برام دعا کنین حواست باشه دری وری ننویسی کسی ازت ناراحت شه خدا فقط دعا های مارو گوش نمیکنه ها😏اگه جوابتو نمیدم نه اینکه زبون ندارم نه دارم خوبشم دارم اما دارم مراعات میکنم بخاطر یکی که اصلا نمیشناسمش یه گناه دیگه برام ثبت نشه خیلی ناراحتی بیا خصوصی برات قرص تجویز کنم وگرنه با تمام این وجود ریپلای کردی دری وری گفتی فقط میتونم برای حالت دعا کنم چون حالت خیلی بده سلیقه ی همه مثه هم نیست همه تو یه جور محیط بزرگ نشدن و این هم معنی اینو نمیده محیطی که تو بزرگ شدی بهتره مخالفی اوکی حرف می‌زنیم اما با آرامش جنگ نداریم اگه با جنگ میحرفی فقط و فقط یه کلام بدبخت خانوادته و جمله ی آخر لطفا با دقت تاپیکا رو بخون از هر چیز سو استفاده نکن جبهه نگیر مسخره نکن سرکوفت نزن تحقیر نکن همه حق انتخاب دارن حق نداری بجای کسی تصمیم بگیری خیلیا میان اینجا دردو دل پس مواظب حرف زدنت باش که بیشتر زخم نزنی به دلش تامامقصاوت ممنوع تو جای خودتی فقط حق نداری دیگر نو قضاوت کنی تو تو جایگاه اون نبودی     بی عرضگی هاتون رو تقصیر من نندازید با تشکر ``قسمت``

من یه بار۲شب رفتم خیلی احساس ارامش کردم واقعا

گندم را دزدیدند صدای اعتراض ها بلند شد، نان بین مردم پخش کردند؛اعتراض ها خاموش شد؛این جماعت فقط به دنبال سیرکردن شکم خود هستند نه گرفتن حقشان !                                  برتولت برشت، سقراط مجروح
اتفاقا فضاش خیلی ارامش بخشه تو روز من سرگرمیم خوندن سنگ قبراس

وا😐

به زودی در این مکان تیکر بارداری نصب میشود 😁 به مدت نهههههههه ماه 😜 ورپریده میای این ماه تو شکمم یا خودم بیام با چک و لگد بیارمت 😫 

خلاصه دلو زدم به دریا و رفتم طرف قطعه ای که اموات خاک هستن دیدم کنار خاک امواتمون پتو انداختن عروسک چیدن گل گذاشتن

پارچه های ساتن صورتی خیلی قشنگ عجیب بود روی یه قبری پر از عروسک وای یه بچه ۵ساله عین فرشته ها بود عکسش😫

مادر بیچارش سر خاک نشسته بود زاری میکرد تک و تنها انگار اتاق خواب همه چیزش رو چیده بود😭😭😭😭

وای بعد مادره باهاش حرف میزد بازی میکرد

پدر تکیه زده بود به ماشینش زار زار گریه میکرد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز